گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و چهارم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

شد جوانی را حج اسلام فوت

از دلش آهی برون آمد بصوت

بود سفیان حاضر آنجا غم زده

آن جوان را گفت ای ماتم زده

چار حج دارم برین درگاه من

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و الثلثون

 

سالک آمد موج زن جان از وفا

پیش صدر و بدر عالم مصطفی

حال او اینجا دگرگون اوفتاد

خاک بر سر کرد و در خون اوفتاد

گفت ای سلطان دارالملک دین

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

مصطفی چون آمد از معراج در

وام میخواست از جهودی جومگر

از برای قوت جو میخواستش

وان جهود سگ گرو میخواستش

هر دو عالم دید آن شب ارزنی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

از اکابر بود شیخی نامدار

دید در خواب آن بزرگ کامگار

کو براهی میشدی روشن چو ماه

یک فرشته آمدی پیشش براه

پس بدو گفتی که عزمت تا کجاست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

بایزید از خانه میآمد پگاه

اوفتاد آنجا سگی با او براه

شیخ حالی جامه را در هم گرفت

زانکه سگ را سخت نامحرم گرفت

سگ زفان حال بگشاد آن زمان

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

دعوئی بد صوفی درویش را

سوی قاضی برد خصم خویش را

صوفی آن دعوی چو کرد آنجایگاه

بیّنت را خواستش قاضی گواه

رفت صوفی ودل از بند آورید

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

عورتی را کودکی گم گشته بود

دل از آن دردش بخون آغشته بود

در میان راه میشد بیقرار

وز غم آن طفل مینالید زار

صوفئی گفتش منال ای نیک زن

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

مالک دینار شب بیدار بود

روز نیز از سوز دل در کار بود

چون بروز آورد شبهای دراز

همچو شبها در گرفت از روز باز

روز و شب صبر وقرارش رفته بود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

بود درویشی بغایت غم زده

آن یکی گفتش که ای ماتم زده

غم به در کن زآنکه من هم کرده ام

گفت چندین غم نه من آورده ام

این زمان من روز و شب در ماتمم

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

در میان جمع یک صاحب کمال

کرد محی الدین یحیی را سؤال

کان همه منصب که پیدا ونهان

مصطفی را بود در هر دوجهان

از چه گفت او کاشکی از بحر جود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۱ - المقالة السادتة و الثلثون

 

سالکی کاسرار قدسش دایه بود

پیش حس آمد که اول پایه بود

گفت ای جاسوس ظاهر نام تو

سوی باطن دایما آرام تو

پنج نوبت در همه عالم تراست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گفت وقت حلق خلقی در حجاز

بهر سنت موی میکردند باز

از یکی پرسید آن مجنون راه

کز چه اندازید موی اینجایگاه

گفت موی افکندن اینجا سنت است

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

غافلی میشد بصحرا روز برف

دید مردی را ز مردان شگرف

برف میرفت آن بزرگ و میگذشت

دانه میپاشید در صحرا ودشت

برف در گرمی چو آتش میفشاند

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

ابن ادهم چون ادا کردی نماز

دست بنهادی به روی خویش باز

روی گفتی من بپوشم از خطر

تاب رویم باز نتوان زد مگر

زآنکه میدانم که دست بی نیاز

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

رفت آن غافل سوی مسجد فراز

تا کسی دم زد بپرداخت از نماز

نه سجودی کرد لایق نه رکوع

خواست کز مسجد کند عزم رجوع

بود در مسجد یکی مجنون مست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

بود کشتی گیر برنائی چو ماه

سرکشان را سرنگون کردی براه

عاقبت از گردش لیل و نهار

شد ز یک مویش سپیدی آشکار

موی را بر کند و بر دستش نهاد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

آن غریبی را وزارت داد شاه

یافت عمری در وزارت آب و جاه

عاقبت چون پیری آمد کارگر

خواست آن دستور دستوری مگر

گفت خواهم کرد عزلت اختیار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

دید شیخی پاک دینی را بخواب

چون سلامش گفت نشنود او جواب

گفت آخر ای بزرگ نیک نام

از چه میندهی جوابم را سلام

چون تو میدانی که فرض است این جواب

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی دیوانه حیران میشتافت

کلهٔ در راه گورستان بیافت

کرد پرخاک و نهفتش بر زمین

آن یکی گفتش چرا کردی چنین

گفت مجنونش که ای از کار دور

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

کرد مجنونی بگورستان نشست

مردهٔ را سر در آورده بدست

موی از آن سر پاک برمیکند زود

در میان خاک می افکند زود

سایلی گفتش چه میجوئی ازین

[...]

عطار
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
sunny dark_mode