گنجور

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱ - مادّه تاریخ وفات جعفرقلی میرزا عَمِّ شاعر ۱۳۰۷ هق

 

هر که آمد در این جهان ناچار

رود از این جهان چه شَه چه گدا

یک جَهانِ دگر خدای آراست

که بُوَد نامِ آن جهانِ بقا

سویِ دارِ بَقا رَوَد هر کس

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۲ - در هجو نصرت الدوله

 

شاه زاده ضیافَتی کردی

کِافَت آوَرد مَر ضیایِ ترا

کارهایت معرِّفی کردند

سستیِ عقل و ضعفِ رایِ ترا

به همه کفش دادی و مَلِکی

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۳ - شراب

 

ابلیس شبی رفت به بالین جوانی

آراسته با شکل مهیبی سَر و بَر را

گفتا که منم مرگ و اگر خواهی زنهار

باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را

یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۴ - کارگر و کارفرما

 

شنیدم کارفرمایی نظر کرد

ز روی کِبر و نَخوَت کارگر را

روانِ کارگر از وی بیازرد

که بس کوتاه دانست آن نظر را

بگفت ای گنج وَر این نَخوَت از چیست

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۵ - دربارۀ رفتن مستوفی الممالک و آمدنِ صَمصامُ السلطنه

 

این شنیدم که چوکابینۀ مستوفی رفت

فرصت افتاد به کف مَردُمِ فرصت‌جو را

از وطن خواهان یک عدّه به هم جمع شدند

عرضه کردند شهنشاهِ فلک نیرو را

کاندر این مُلک رئیس الوزرایی باید

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۶ - برای تصویری که به مرحوم عبدالحسینِ بیات داده سُروده است

 

بنگر چگونه کردم بیرون ز جِسم جان را

آسان چه سان نُمودم تکلیفِ جان ستان را

ای کاش عکس جان داشت، حالا که می نُمودم

تقدیمِ یارِ جانی عَبدُالحسین خان را

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷ - مرثیه

 

رسمَست هرکه داغ ِ جوان دید، دوستان

رأفت برند حالت ِ آن داغ دیده را

یک دوست زیر بازوی ِ او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را

آن دیگری بر او بِفشانَد گُلاب و شَهد

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸ - کودک دورۀ طلایی

 

بچه هایِ زمانه رند شدند

بی ثمر دان تو ژاژخایی را

کودکانِ زمان ما نکنند

جز برایِ زر آشنایی را

یا برو زَر بده که سر بنهند

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۹ - مرثیه

 

سرگشته بانوان وَسَطِ آتشِ خِیام

چون در میانِ آبْ نُقُوش ستاره‌ها

اطفالِ خردسال ز اطرافِ خیمه‌ها

هرسو دوان چو از دِل آتشْ شَراره‌ها

غیر از جگر که دسترسِ اَشْقِیا نبود

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۰ - مادر

 

گویند مرا چو زاد مادر

پستان به دهن گرفتن آموخت

شبها بر گاهواره من

بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا بپا برد

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۱ - جاه و جلال علی (ع)

 

اندر خبر بُوَد که نبی شاهِ حق پرست

چون سویِ عرش در شبِ معراج رخت بست

بر مسندِ دَنی فَتدَلّی نِهاد پای

دستی ز غیب آمد و بر پشتِ او نشست

چون دستِ حق بُد و اثرِ لطف ِ دوست بود

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۲ - تقاضای وجهِ قبض

 

وزیرِخمسه اگر وجهِ قبضِ من ندهد

به حقِّ خمسهٔ آلِ عبا که بَد کَرْدَست

وگر تَعَلُّل بیشتر روا دارد

حقوقِ دوستی و مَردُمی لَگَد کردست

دگر چه عرض کُنَم دیرتر اگر بدهد

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۳ - به سر کلنل محمد تقی خان پسیان

 

به احترام به این سر نظر کنید ای خلق

که بی حیات ولی در حیات جاوید است

بَدَل به این سرِ بی تن شَوَد دو روزِ دِگَر

نشانِ بیرَقِ ایران که شیر و خورشید است

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۴ - احمد لایَنصَرِف

 

فکرِ شاهِ فَطِنی باید کرد

شاهِ ما گُنده و گول و خِرِف است

تخت و تاج و همه را وِل کرده

در هُتل هایِ اُروپ مُعتَکِف است

نشود منصرفِ از سَیرِ فَرَنگ

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۵ - علّت بی تابی نوزاد

 

دانی که چرا طفل به هَنگامِ تَوَلّد

با ضَجّه و بی تابی و فریاد و فَغان است

با آن که بَرون آمده از مَحبَسِ زه دان

و امروز در این عرضۀ آزادِ جهان است

با آن که در آن جا همه خون بوده خوراکش

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۶ - دزد نگرفته

 

هر کس ز خزانه بُرد چیزی

گفتند مَبَر که این گُناه است

تعقیب نُموده و گرفتند

دزدِ نگرفته پادشاه است

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۷ - افکار خنده آور

 

ای هم سفر عزیز من مَجد

افکارِ تو خنده آورنده است

خواهی تو اگر نویسی این جُنگ

بنویس، چه جایِ شعر بنده است

این پند که می دهم فراگیر

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۸ - کوه نور

 

دیده ام من رُبعِ مَسکون را، برادر جان من!

در تمام ربع مسکون این چنین کون هیچ نیست

کوهِ نور است آن کفل در پشتِ آن دریایِ نور

کوه و دریایی چنین در ربع مسکون هیچ نیست!

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۱۹ - تقاضا

 

ای مِهین صدر فلک مرتبه در دورۀ تو

گر شود رنجه دل اهل هنرشایان نیست

تو هنرمند وزیری و یقین در بَرِ تو

قدر اهل هنر و غیرِ هنر یکسان نیست

با وزیرانِ دگر فرق فراوان داری

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۲۰ - مطایبه با مرحوم عبدالحسین آگاهی

 

نکویان را بباید آرزو داشت

مرا آگاهی اصلاً آرزو نیست

عبث یادش کنند اهلِ نِشابور

من آگاهم که آگاهی نکو نیست

ایرج میرزا
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode