گنجور

 
ایرج میرزا

وزیرِخمسه اگر وجهِ قبضِ من ندهد

به حقِّ خمسهٔ آلِ عبا که بَد کَرْدَست

وگر تَعَلُّل بیشتر روا دارد

حقوقِ دوستی و مَردُمی لَگَد کردست

دگر چه عرض کُنَم دیرتر اگر بدهد

به دست خود چه بلا ها به جان خود کردست

نمی شناسد من کیستم ، گمان دارد

که این معامله با مادر صمَدْ کردست

زیاده وقت ندارم همین قَدَرْ تو بگو

که پول خواهد ایرج چو قبضْ رد کردست