گنجور

 
ایرج میرزا

وزیرِخمسه اگر وجهِ قبضِ من ندهد

به حقِّ خمسهٔ آلِ عبا که بَد کَرْدَست

وگر تَعَلُّل بیشتر روا دارد

حقوقِ دوستی و مَردُمی لَگَد کردست

دگر چه عرض کُنَم دیرتر اگر بدهد

به دست خود چه بلا ها به جان خود کردست

نمی شناسد من کیستم ، گمان دارد

که این معامله با مادر صمَدْ کردست

زیاده وقت ندارم همین قَدَرْ تو بگو

که پول خواهد ایرج چو قبضْ رد کردست

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
ظهیر فاریابی

خدایگان صدور زمانه صدرالدّین

تویی که طلعت تو نوردیده خردست

از آن به رقص درآید فلک در گوشش

صریر کلک تو همچون نوای باربدست

به حضرت تو که پیوسته نیک باد تو را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه