گنجور

 
ایرج میرزا

بچه هایِ زمانه رند شدند

بی ثمر دان تو ژاژخایی را

کودکانِ زمان ما نکنند

جز برایِ زر آشنایی را

یا برو زَر بده که سر بنهند

یا برو دِل بِنه جُدایی را

در نَظَرْشانْ بهایِ جامی نیست

دفترِ جامی و بَهایی را

نشِناسند جز بَرایِ طلا

شیخی و صوفی و بَهایی را

به شَمیزی نمی کنند حِساب

شِعْرِ خاقانی و سَنایی را

یاوه دانند و سُخْره پندارند

مهربانی و آشنایی را

نَبُوَد در مِزاجِشان اثری

عَرْضِ اِفْلاس و بی نَوایی را

نتوانی فَریفْتْ جز به طلا

کودکِ دورۀ طلایی را

 
 
 
سنایی

ای به بر کرده بی وفایی را

منقطع کرده آشنایی را

بر ما امشبی قناعت کن

بنما خلق انبیایی را

ای رخت بستده ز ماه و ز مهر

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
سیف فرغانی

ای به دل کرده آشنایی را

برگزیده ز ما جدایی را

خوی تیز ازبرای آن نبود

که ببرند آشنایی را

در فراقت چو مرغ محبوسم

[...]

عرفی

نه از آن دیر بخشد ایزد کام

که دهد جلوه کبریایی را

زان توقف کند که دریابی

ذوق در یوزه گدایی را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه