شنیدم کارفرمایی نظر کرد
ز روی کِبر و نَخوَت کارگر را
روانِ کارگر از وی بیازرد
که بس کوتاه دانست آن نظر را
بگفت ای گنج وَر این نَخوَت از چیست
چو مُزدِ رنج بخشی رنج بر را
من از آن رَنج بُر گشتم که دیگر
نبینم رویِ کبرِ گنج وَر را
تو از من زورخواهی من ز تو زر
چه مِنَّت داشت باید یکدِگر را
تو صَرفِ من نُمایی بَدرَۀ سیم
مَنَت تابِ رَوان نورِ بَصَر را
منم فرزندِ این خورشیدِ پُر نور
چو گُل بالایِ سر دارم پدر را
مُدامَش چَشمِ روشن باز باشد
که بیند زورِ بازویِ پسر را
زنی یک بیل اگر چون من در این خاک
بگیری با دو دستِ خود کمر را
نهالِ سعی بنشانم در این باغ
که بی مِنَّت از آنچینَم ثَمَر را
نخواهم چون شرابِ کَس به خواری
خورَم با کامِ دل خونِ جگر را
ز من زور وز تو زر، این به آن در
کُجا باقی است جا عُجَب و بَطَر را؟
فشانَم از جَبین گوهر در آن خاک
ستانَم از تو پاداشِ هنر را
نه باقی دارد این دفتر نه فاضِل
گُهر دادی و پس دادم گُبَر را
به کس چون رایگان چیزی نبخشند
چه کِبر است این خَداوندانِ زر را
چرا به یکدِگر مِنَّت گذارند
چو محتاجند مَردُم یکدِگر را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چو پیغامبر ابوبکر و عمر را
بصر خواند این یک و سمع آن دگر را
مران هر دو بزرگ نامور را
سر آزادگان بحرو بر را
دهان بگشاد آن مار دو سر را
رهاند از بند زر آن سیمبر را
بلندی داده خاک پی سپر را
چو فرزند خلف نام پدر را
کنون بش نیدم از تو این خبر را
که از غم پاره می سازم جگر را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.