گنجور

 
۱
۲
۳
۱۴
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

ای نام تو زینت زبان‌ها

حمد تو طراز داستان‌ها

تا دام گشاد، چین زلفت

افتاد خراب، آشیان‌ها

در رقص بود به گرد شمعت

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

درعشق شد به رنگ دگر روزگار ما

تغییر رنگ ماست خزان و بهار ما

از خویش می رویم سبکتر ز بوی گل

بر طرف دامنی ننشیند غبار ما

ابر بهار در عرق شرم غوطه زد

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را

ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را

نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود

با من سوخته دل، سوخته دامانی را

هرچه خواهی بکن، از دوری دیدار مگو

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

ز عشق، شور جنون شد، یک از هزار مرا

سواد سنبل خط، شد سیه بهار مرا

به وادیی زده عشق تو پنجه در خونم

که شمع، دیدهٔ شیر است، بر مزار مرا

شکار بسمل من زندگی ز سر گیرد

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

ای شور خیالت، نمک زخم جگرها

مجنون بیابان سراغ تو، نظرها

بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت

خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها

ای مرغ بهشتی، به کدامین لب بامی

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

همسر بوالهوس مدان، عاشق پاکباز را

زهر چش جفا مکن، مشرب امتیاز را

سینه حریف چون شود، آن مژهٔ دراز را

دشنه شکسته در جگر، چنگل شاهباز را

گر نبود قبول تو، جنس کساد دین و دل

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

فریاد ناله، گر نخراشد درون ما

گرد و غبار خاطر ما، بیستون ما

جان از کسی مضایقه هرگز نکرده ایم

چون آب، بی دریغ روان است خون ما

باید ز عشق جلوهٔ برق کرشمه ای

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

زان لب شکّرفشان شوری به جان داریم ما

یک نیستان ناله در هر استخوان داریم ما

در بغل چون صبح، چاک بی رفویی بیش نیست

گر لباس هستی دامن فشان داریم ما

نیست ممکن نغمهٔ شوقی به کام دل زدن

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

بر فرازد چو علم، آه سحرگاهی ما

دو جهان پر شود از کوکبه شاهی ما

در حقیقت بر ما، بت شکنی خودشکنی ست

صیت اسلام بود، بانگ انا اللّهی ما

بس که بار غم هجر تو، گران افتاده ست

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

شور دل‌ها بود ترانهٔ ما

نمک دیده‌ها فسانهٔ ما

دست‌پروردگان صیادیم

قفس ماست، آشیانهٔ ما

سر رفعت به عرش می‌ساید

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

طی می شود از مصرع آهی گلهٔ ما

طالع به وصال تو نویسد صلهٔ ما

یاران سبک سیر، رسیدند به منزل

چون نقش قدم، مانده به جا قافلهٔ ما

شایستهٔ برق است به صحرای ملامت

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

چند به غمزه خون کنی خاطر ناشکیب را

بر رگ جانم افکنی، طرّهٔ دلفریب را؟

این ستم دگر بود، کز تف خوی گرم تو

گریه به کام دل نشد، عاشق بی نصیب را

ناله به زیر لب گره، چند کنم که می زند

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

تا شفقی کرده ای رخ نمکین را

گل عرق آلود شرم کرده جبین را

وحشت دلهای آرمیده عجب نیست

غمزهٔ صید افکنت گشاده کمین را

کرده خرابات، چشم باده پرستت

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

گل داغی ز عشق او، بیاراید جهانی را

که یک خورشید بس باشد زمین و آسمانی را

خراب طاقتم در عاشقی، کز دل تپیدنها

پیاپی می دهم جام تغافل، سرگرانی را

جهانی را چو مجنون، حسن لیلی کرده صحرایی

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

چراغان کرده ام از داغ دل، ویرانهٔ خود را

که چون پروانه، در رقص آورم دیوانهٔ خود را

فروغ شمع من، خاصیت بال هما دارد

مرصع پوش، در محفل کند، پروانهٔ خود را

به جرم اینکه دایم از سبو چشم طمع دارد

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

سواد هند، خاطرخواه باشد بی کمالان را

نماید خانهٔ تاریک، روشن چشم عریان را

درین محفل، سپندم بر دل بی تاب می لرزد

مباد از غنچهٔ لب بشکفاند، راز پنهان را

همین تنها نه من در خاک و خون غلتیدهٔ اویم

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

خداوندا تسلی کن، دل امّیدواران را

به الفت آشتی ده، آن قرار بی‌قراران را

غم دیرینه دارد الفتی با چشم گریانم

شراب کهنه مشتاق است، ابر نوبهاران را

نمک‌پروردهٔ عشقیم و داریم از لبت شوری

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

بلا شد گوشهٔ چشم ترحم بی‌گناهان را

نگه٬ تیغ سیه‌تاب است، این مژگان‌سیاهان را

ز چشم مست دارد یاد، ساقی باده‌پیمایی

در این مجلس که ساغر داد یا رب خوش‌نگاهان را؟

سر تسلیم می سایم، به خاک عجز و می ‎کنم

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

مشکل افتاد عجب کار من حیران را

دل مگر یاد دهد، مهر و وفا جانان را

اوّل از چشم تو، خونریز نگاهی دیدم

می توان یافت ز آغاز وفا، پایان را

دو جهان، بسمل مژگان شکار افکن توست

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

بیا مستانه چاک پیرهن پیش صبا بگشا

در فیضی به روی دیده های آشنا بگشا

ز ترک التفاتت، کام زهر آلوده ای دارم

به دلجویی زبان غمزهٔ شیرین ادا، بگشا

هوا تا عطسه در مغز غزالان ختن ریزد

[...]

۷ بیت
حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۱۴
 
تعداد کل نتایج: ۲۷۸