کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
آه ازین زندگیّ ناخوش من
وز دل و خاطر مشوّش من
سپر زخم حادثات شدست
دل پر تیر همچو ترکش من
در همه عمر خویش نشنیدست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - و قال ایضاً
اسبی دارم که هرگز ایزد
قانع ترازو نیافریند
تا روز ز عشق جو همه شب
از خرمن ماه خوشه چیند
با حشر فکند دیدن جو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - وله ایضاً
نانیست درین جهان و آبی
از دیدۀ آدمی نهانی
نه گرسنه دیده روی این سیر
نه تشنه از آن دهد نشانی
اسمیست بمانده بی مسمّا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا
دی چو بشنیدم که کرد از ناگهان اسبت خطا
شد دل من کوفته چون پهلویت زین ماجرا
از طریق سرزنش با اسب گفتم کز خری
خواجه را از خود جدا کردی، خطا کردی چرا؟
اسب گفتا من برو از مادر او وز پدر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۹ - اضآ له
بخدایی که قمّۀ گردون
زیر بار جلال او پستست
عیسیی مضمرست در هر باد
که ز درگاه امر او جستست
بر بساط کمال لم یزلش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - وله ایضا
در شعر من بعیب نگیرند اهل فضل
گر جای جای قافیه بعضی مکرّرست
معنی سر سخن بود و قافیه تنش
بر یک تر ازو او دوسر، آن چون دو پیکرست
گر قافیه دو باشد و معنی یکی بدست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۹ - ایضا له
آمد رهی به خدمت و تادیر گه نشست
وانگه ندیده چهرة مخدوم بازگشت
راهی دراز بود و ز تاثیر آفتاب
چون سنگ بود کآمد و چون موم بازگشت
آمد به درگهت متظّلم ز روزگار
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۱ - ایضا؛ له
زان پس که هزار غصّه خورم
در بندگیت سه سال آزاد
گفتم شودم جرایت افزون
چون هر کس را زیادتی داد
افزون نشد این و آنچه خود بود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۹ - ایضاً له
تا از این نام ازل برره دل دام نهد
ای بسا جان که سر اندر سر این نام نهاد
دام دلگیر بگسترد ز بسم الله و پس
دانۀ نقطهّ با در پس آن دام نهاد
از رحیمیّ وز رحمانی آغاز گرفت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۶ - ایضا له
خدایگان اکابر که پادشاه نجوم
طریق بندگی او به چشم دل سپرد
فلک که بر سر عالم رواست فرمانش
ز حدّ طاعت او پای ز استر نبرد
به حکم بنده نوازی چو فرصتی باشد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۹ - وله ایضا
می کنی دوستیّ دشمن من
تا از آن حشمتت فزون باشد
خود جز این چشمم از تو کی دارد
هر که را عقل رهنمون باشد؟
این چنین دون و بدگهر که تویی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - ایضا له
فرستادم بتو شعری که با آن
حدیث جادوی بابل چه باشد؟
نفرمودی مبالاتی و انرا
برون از خشمکی محمل چه باشد؟
بیفرسدم چو یخ بر جا و گفتم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - ایضا له
مفتی مشکلات شرع کرم
کز تو کام امید حاصل شد
سایۀ تو بر افتاب افتاد
از پی مهر تو همه دل شد
یک سوال مرا جواب اندیش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - وله ایضا
صاحبا عمریست تا از عدل تو
عالمی در انتهاز فرصه اند
تا نظر در کار آنها افگنی
کز تظلّم رافع این قصّه اند
لعبها بینند در شطرنج ملک
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۶ - وله ایضا
ای پیشوای شرع که ایناء روزگار
از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند
ارباب فضل ملتزم منّتی شوند
در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند
احوال روزگار از آن شد که بعد ازین
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۸۶ - ایضا له
ز وجود عام تو ای شاه شرع حاصل من
اگر نباشد بسیار اندکی باید
درین مقام که امروز جاه و دولت تست
ترا نظر بهمه عمرو و زیرکی باید
مرا ز کوی عتابی که نیستش سروبن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۹۱ - ایضا له
این واقعۀ هایل جانسوز ببینید
وین حادثۀ صعب جگر سوز ببینید
بر باز ببینید ستم کردن گنجشگ
بر شیر شغالان شده پیروز ببینید
آن سلطنت و قاعده و حکم که دی بود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۹۶ - وله ایضا
اندیشه بکردم از سپاهان
دوزخ به سه چار چیز خوشتر
انواع عذابهای دوزخ
هست آن و چهار چیز دیگر
تیمار عیال و خرج بسیار
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۵ - وله ایضا
ای ترا جمع گشته در ره آز
همّت کوته و امید دراز
همه دندان ز حرص همچون سیر
همه مغز تو پوست همچو پیاز
ندهی خر بزاهدان لیکن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۲۳ - ایضا له
هیچ حاصل ز فضل و دانش نیست
اندرین روزگار بی حاصل
کلک را گو برو به اب سیاه
تو و آن کو به فضل شد مایل
گر شود تیر جعبۀ مریّخ
[...]