گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

دی چو بشنیدم که کرد از ناگهان اسبت خطا

شد دل من کوفته چون پهلویت زین ماجرا

از طریق سرزنش با اسب گفتم کز خری

خواجه را از خود جدا کردی، خطا کردی چرا؟

اسب گفتا من برو از مادر او وز پدر

مهربان تر نیستم آخر چه می گویی مرا؟

نه ز پشت انداخت او را در بترجایی پدر

نه بگاه حمل مادر کرد بروی هم خطا

من خطا این کرده ام کورا نشد یکبارگی

همچو پایش از رکاب آن لحظه سر از تن جدا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode