اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۵ - در مولود پسر جمشید گوید
ز کشتنش چون یافت جفت آگهی
کمان گشتش از درد سرو سهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۱ - رزم پهلوان گرشاسب با اژدها و کشتن اژدها
همه زور و فرّ و توان و بهی
تو داری و آن را که خواهی دهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۴ - نامه ضحاک به اثرط و خواندن پهلوان گرشاسب را
کس ار دیدمی من سزای شهی
ازین مارفش کردمی جا تهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۵ - پند دادن اثرط گرشاسب را
تو زانسان مدار ار ز کار آگهی
که با شه برابر نشاید رهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
یکی هفته زینسان به بزم شهی
همی کرد هر روز گنجی تهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۸ - نامه فرستادن گرشاسب به نزد بهو
نه بس کت شهی داد و بودی رهی
کزو نیز خواهی ربودن شهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۱ - پیغام بهو به نزدیک گرشاسب
کنم جایِ ضحاکِ جادو تهی
گرم هفت کشور به شاهنشهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو
تنت یافت آماس و تو ز ابلهی
همی گیری آماس را فربهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو
به من تاج و تخت شهی چون دهی
که هست از تو خود تخت شاهی تهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب
پیامست دیگر چو فرمان دهی
گزارم اگر جای داری تهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب
رهی چون به اندازه ندهی مهی
چو مه شد نگیرد ترا جز رهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را
کنون کت نشاندم بجای شهی
همی جای من خواهی از من تهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۹ - برگشتن پسر بهو به زنگبار
ز پور بهو چون شنید آگهی
فرستاد سربند و مهر شهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۳ - دیگر پرسش گرشاسب از سرشت جهان
از آن پس به پیغمبران آگهی
دهدشان ز راه بدیّ و بهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵۸ - آمدن گرشاسب به جزیره هدکیر
بیاراست ایوان و بزم شهی
بسی گنج کرد از فشاندن تهی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۲ - شگفتی دیگر بتخانه ها
میانش درختی چو سرو سهی
که از بار هرگز نگشتی تهی