مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۸ - قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بینیازی از آن هدیه و از آن سبو
قطرهای از دجلهٔ خوبی اوست
کان نمیگنجد ز پُری زیر پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۹ - در صفت پیر و مطاوعت وی
با هوا و آرزو کم باش دوست
چون یضلک عن سبیل الله اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۶ - تهدید کردن نوح علیهالسلام مر قوم را کی با من مپیچید کی من روپوشم با خدای میپیچید در میان این بحقیقت ای مخذولان
چونکِ من، من نیستم این دَم ز هوست
پیش این دَم هرکه دَم زد کافر اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۶ - تهدید کردن نوح علیهالسلام مر قوم را کی با من مپیچید کی من روپوشم با خدای میپیچید در میان این بحقیقت ای مخذولان
زانک او پاکست و سبحان وصف اوست
بی نیازست او ز نغز و مغز و پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۲ - اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و امیری اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن
گردش این باد از معنی اوست
همچو چرخی کان اسیر آب جوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
آن خطا دیدن ز ضعف عقل اوست
عقل کل مغزست و عقل جزو پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم
کرد آگه آن رسول از وحی دوست
که هلاکم عاقبت بر دست اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۹ - بازگشتن به حکایت علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش
دانهای کش تلخ باشد مغز و پوست
تلخی و مکروهیش خود نهی اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
نامصور یا مصور پیش اوست
کو همه مغزست و بیرون شد ز پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴ - التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام
گفت حق ادبار اگر ادبارجوست
خار روییده جزای کشت اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
دم دهد گوید ترا ای جان و دوست
تا چو قصابی کشد از دوست پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
قول دیگر کین ضحی را خواست دوست
هم برای آنک این هم عکس اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر
زانک در چشمت خیال کفر اوست
وان خیال مؤمنی در چشم دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس
هر که سردت کرد میدان کو دروست
دیو پنهان گشته اندر زیر پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
حق آن آنی که این و آن ازوست
مغزها نسبت بدو باشند پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
افکن این تدبیر خود را پیش دوست
گرچه تدبیرت هم از تدبیر اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
چون کسی کو از مرض گِل داشت دوست
گرچه پندارد که آن خود قوت اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن
اینک بر کارست بیکارست و پوست
وانک پنهانست مغز و اصل اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۹ - رجوع به حکایت ذاالنون رحمة الله علیه
کی کران گیرد ز رنج دوست دوست
رنج مغز و دوستی آن را چو پوست