گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع

 

صوفیانش یک به یک بنواختند

نرد خدمتهای خوش می‌باختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس

 

سو به سو و کو به کو می‌تاختند

تا همه شهرش عیان بشناختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۷ - قصهٔ منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان

 

این چنین کژ بازیی می‌باختند

مسجدی جز مسجد او ساختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده

 

اهل و فرزندان سفر را ساختند

رخت را بر گاوِ عزم انداختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶ - رفتن خواجه و قومش به سوی ده

 

خواجه و بچگان جهازی ساختند

بر ستوران جانب ده تاختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷ - نواختن مجنون آن سگ را کی مقیم کوی لیلی بود

 

قرب ماهی ده به ده می‌تاختند

زانک راه ده نکو نشناختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق

 

ز آرزوی سایه جان می‌باختند

از گلیمی سایه‌بان می‌ساختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۵ - هفت مرد شدن آن هفت درخت

 

گفتم آخر چون مرا بشناختند

پیش ازین بر من نظر ننداختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب

 

سوی شادروان دولت تاختند

کنده و زنجیر را انداختند

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۳ - حکایت در تقریر همین سخن

 

شهسواران در سباقت تاختند

خربطان در پایگه انداختند

مولانا
 
 
۱
۲