مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیهالسلام کی چه میفرمایی اول تو اندازی عصا
ساحران چون حق او بشناختند
دست و پا در جرم آن در باختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیهالسلام و تقاضا کردن یوسف علیهالسلام ازو تحفه و ارمغان
گندمی را زیر خاک انداختند
پس ز خاکش خوشهها بر ساختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع
صوفیانش یک به یک بنواختند
نرد خدمتهای خوش میباختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس
سو به سو و کو به کو میتاختند
تا همه شهرش عیان بشناختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۷ - قصهٔ منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان
این چنین کژ بازیی میباختند
مسجدی جز مسجد او ساختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۸ - فریفتن منافقان پیغامبر را علیه السلام تا به مسجد ضرارش برند
مسجدی بر جسر دوزخ ساختند
با خدا نرد دغاها باختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده
اهل و فرزندان سفر را ساختند
رخت را بر گاوِ عزم انداختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶ - رفتن خواجه و قومش به سوی ده
خواجه و بچگان جهازی ساختند
بر ستوران جانب ده تاختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷ - نواختن مجنون آن سگ را کی مقیم کوی لیلی بود
قرب ماهی ده به ده میتاختند
زانک راه ده نکو نشناختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۷ - به میدان خواندن بنی اسرائیل برای حیلهٔ ولادت موسی علیه السلام
حیله را خوردند و آن سو تاختند
خویشتن را بهر جلوه ساختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۸ - حکایت آن درویش کی در کوه خلوت کرده بود و بیان حلاوت انقطاع و خلوت و داخل شدن درین منقبت کی أَنا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَني وَ أَنیسُ مَنِ اسْتَأنَسَ بي گر با همهای چو بی منی بی همهای ور بی همهای چو با منی با همهای
هر کسی را بهر کاری ساختند
میل آن را در دلش انداختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق
ز آرزوی سایه جان میباختند
از گلیمی سایهبان میساختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۵ - هفت مرد شدن آن هفت درخت
گفتم آخر چون مرا بشناختند
پیش ازین بر من نظر ننداختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سختدلان و بیاعتقادان کردی
خبث و ظلم و جور چندان ساختند
که مرا از شر به خیر انداختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۹ - درآمدن سلیمان علیهالسلام هر روز در مسجد اقصی بعد از تمام شدن جهت عبادت و ارشاد عابدان و معتکفان و رستن عقاقیر در مسجد
تا کتبهای طبیبی ساختند
جسم را از رنج میپرداختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۲ - در خواستن قبطی دعای خیر و هدایت از سبطی و دعا کردن سبطی قبطی را به خیر و مستجاب شدن از اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین
آتشی در جان من انداختند
مر بلیسی را به جان بنواختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۶ - قصهٔ قوم یونس علیهالسلام بیان و برهان آنست کی تضرع و زاری دافع بلای آسمانیست و حق تعالی فاعل مختارست پس تضرع و تعظیم پیش او مفید باشد و فلاسفه گویند فاعل به طبع است و بعلت نه مختار پس تضرع طبع را نگرداند
مادران بچگان برون انداختند
تا همه ناله و نفیر افراختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۷ - باز جواب گفتن آن کافر جبری آن سنی را کی باسلامش دعوت میکرد و به ترک اعتقاد جبرش دعوت میکرد و دراز شدن مناظره از طرفین کی مادهٔ اشکال و جواب را نبرد الا عشق حقیقی کی او را پروای آن نماند و ذلک فضل الله یتیه من یشاء
آن زنان چون عقلها درباختند
بر رواق عشق یوسف تاختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب
سوی شادروان دولت تاختند
کنده و زنجیر را انداختند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۳ - حکایت در تقریر همین سخن
شهسواران در سباقت تاختند
خربطان در پایگه انداختند