بخش ۱۳۲ - در خواستن قبطی دعای خیر و هدایت از سبطی و دعا کردن سبطی قبطی را به خیر و مستجاب شدن از اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین
گفت قبطی تو دعایی کن که من
از سیاهی دل ندارم آن دهن
که بود که قفل این دل وا شود
زشت را در بزم خوبان جا شود
مسخی از تو صاحب خوبی شود
یا بلیسی باز کروبی شود
یا بفر دست مریم بوی مشک
یابد و تری و میوه شاخ خشک
سبطی آن دم در سجود افتاد و گفت
کای خدای عالم جهر و نهفت
جز تو پیش کی بر آرد بنده دست
هم دعا و هم اجابت از توست
هم ز اول تو دهی میل دعا
تو دهی آخر دعاها را جزا
اول و آخر توی ما در میان
هیچ هیچی که نیاید در بیان
این چنین میگفت تا افتاد طشت
از سر بام و دلش بیهوش گشت
باز آمد او به هوش اندر دعا
لیس للانسان الا ما سعی
در دعا بود او که ناگه نعرهای
از دل قبطی بجست و غرهای
که هلا بشتاب و ایمان عرضه کن
تا ببرم زود زنار کهن
آتشی در جان من انداختند
مر بلیسی را به جان بنواختند
دوستی تو و از تو ناشکفت
حمدلله عاقبت دستم گرفت
کیمیایی بود صحبتهای تو
کم مباد از خانهٔ دل پای تو
تو یکی شاخی بدی از نخل خلد
چون گرفتم او مرا تا خلد برد
سیل بود آنک تنم را در ربود
برد سیلم تا لب دریای جود
من به بوی آب رفتم سوی سیل
بحر دیدم در گرفتم کیل کیل
طاس آوردش که اکنون آبگیر
گفت رو شد آبها پیشم حقیر
شربتی خوردم ز الله اشتری
تا به محشر تشنگی ناید مرا
آنک جوی و چشمهها را آب داد
چشمهای در اندرون من گشاد
این جگر که بود گرم و آبخوار
گشت پیش همت او آب خوار
کاف کافی آمد او بهر عباد
صدق وعدهٔ کهیعص
کافیم بدهم ترا من جمله خیر
بیسبب بیواسطهٔ یاری غیر
کافیم بینان ترا سیری دهم
بیسپاه و لشکرت میری دهم
بیبهارت نرگس و نسرین دهم
بیکتاب و اوستا تلقین دهم
کافیم بی داروت درمان کنم
گور را و چاه را میدان کنم
موسیی را دل دهم با یک عصا
تا زند بر عالمی شمشیرها
دست موسی را دهم یک نور و تاب
که طپانچه میزند بر آفتاب
چوب را ماری کنم من هفت سر
که نزاید ماده مار او را ز نر
خون نیامیزم در آب نیل من
خود کنم خون عین آبش را به فن
شادیت را غم کنم چون آب نیل
که نیابی سوی شادیها سبیل
باز چون تجدید ایمان بر تنی
باز از فرعون بیزاری کنی
موسی رحمت ببینی آمده
نیل خون بینی ازو آبی شده
چون سر رشته نگه داری درون
نیل ذوق تو نگردد هیچ خون
من گمان بردم که ایمان آورم
تا ازین طوفان خون آبی خورم
من چه دانستم که تبدیلی کند
در نهاد من مرا نیلی کند
سوی چشم خود یکی نیلم روان
برقرارم پیش چشم دیگران
همچنانک این جهان پیش نبی
غرق تسبیحست و پیش ما غبی
پیش چشمش این جهان پر عشق و داد
پیش چشم دیگران مرده و جماد
پست و بالا پیش چشمش تیزرو
از کلوخ و خشت او نکته شنو
با عوام این جمله بسته و مردهای
زین عجبتر من ندیدم پردهای
گورها یکسان به پیش چشم ما
روضه و حفره به چشم اولیا
عامه گفتندی که پیغامبر ترش
از چه گشتست و شدست او ذوقکش
خاص گفتندی که سوی چشمتان
مینماید او ترش ای امتان
یک زمان درچشم ما آیید تا
خندهها بینید اندر هل اتی
از سر امرود بن بنماید آن
منعکس صورت بزیر آ ای جوان
آن درخت هستی است امرودبن
تا بر آنجایی نماید نو کهن
تا بر آنجایی ببینی خارزار
پر ز کزدمهای خشم و پر ز مار
چون فرود آیی ببینی رایگان
یک جهان پر گلرخان و دایگان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن دربارهٔ دعا و ارتباط انسان با خداوند سخن میگوید. قبطی (مصر) از خدا میخواهد که دلش را از زشتیها پاک کند و در بزم خوبان جا دهد. او به قدرت دعا و اجابت آن اشاره میکند و میگوید که جز خدا هیچکس نمیتواند بندهاش را یاری دهد. در ادامه، او به تجربیات روحانی و معنوی خود اشاره کرده و از تحولاتی که در وجودش رخ میدهد، سخن میگوید. او به اوج ایمان و حقیقت رسیده و از بوی آب و طعم شربت الهی سخن به میان میآورد. شعر به نوعی به تغییر و تحول انسان از حالت دنیوی به حالت معنوی و نزدیک شدن به خدا اشاره دارد و در نهایت به زیبایی و نعمتهای الهی پرداخته است.
هوش مصنوعی: قبطی گفت: تو یک دعایی بکن که من از تیرگی دل و غم، رهایی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند قفل این دل را باز کند؟ آیا زشتی میتواند در جمع زیباییها جای بگیرد؟
هوش مصنوعی: شاید فردی که از تو متاثر میشود، به سمت خوبی برود یا برعکس، به سمت بدی و فساد کشیده شود.
هوش مصنوعی: اگر در دستان مریم عطری خوش مانند مشک قرار گیرد، آن گاه به سراغ رطوبت و میوه از شاخه خشک میرود.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، نواده رسول خدا (سبط) به سجده افتاد و با خشوع و فروتنی گفت: ای خدای جهانیان، نهانیها و آشکاریها.
هوش مصنوعی: هیچکس جز تو نیست که بندهات به امیدش دست به دعا بردارد. هم خود دعا و هم اجابت آن تنها از توست.
هوش مصنوعی: از ابتدا تو انگیزهی دعا را به من میدهی و در پایان نیز خودت پاداش دعاها را میدهی.
هوش مصنوعی: وجود تو در آغاز و پایان ما، در حالتی است که هیچ چیز نمیتواند به خوبی بیان شود.
هوش مصنوعی: او همچنان در حال صحبت بود که ناگهان ظرفی از بالای بام سقوط کرد و او از شدت ترس و Shock بیهوش شد.
هوش مصنوعی: او دوباره به حالت هوشیاری برگشت و در دعا گفت: برای انسان جز آنچه را که خود تلاش کرده، چیزی نیست.
هوش مصنوعی: او در حال دعا بود که ناگهان صدای بلندی از قلب یک قبطی برخاست و او را به خود مشغول کرد.
هوش مصنوعی: بشتاب و ایمان خود را ارائه بده تا بتوانم زودتر از این بند کهنه رها شوم.
هوش مصنوعی: کسی در درون من احساس شدیدی به وجود آورده، حالتی مثل وسوسه که من را تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: دوستی تو و عدم شکرگزاری من باعث شد که در نهایت دست یاری تو را بگیرم.
هوش مصنوعی: صحبتهای تو گرانبهاست، پس نباید کم باشد. این گفتوگوها باید همیشه از دل و از خانهی عشق جاری باشد.
هوش مصنوعی: تو مانند شاخهای از درخت نخل بهشتی هستی که وقتی به تو دست زدم، مرا به بهشت بردی.
هوش مصنوعی: سیلابی بود که بدنم را با خود برد و مرا تا کنار دریاچه کرم و generosity (بخشندگی) برد.
هوش مصنوعی: من به سمت بوی آب رفتم و به دریا رسیدم، که در آنجا به طرز عجیبی غرق شدم.
هوش مصنوعی: او طاسی را آورد که آب بگیرد، اما وقتی آب را دید، فهمید که در مقابل آن حقیر و کوچک است.
هوش مصنوعی: من از آب حیات الهی نوشیدم تا در روز قیامت دچار تشنگی نشوم.
هوش مصنوعی: آب جوی و چشمهها را تأمین کرد، چشمهای در دل من به جوش آمده است.
هوش مصنوعی: این دل که زمانی شاد و پر از عشق بود، حالا به خاطر اراده و تلاش او، به دنبال عشق و شادمانی است.
هوش مصنوعی: کاف، کافیست؛ او برای عبادت، صداقت در وعدههایش را آورده است.
هوش مصنوعی: من به تو همه خوبیها را میدهم، بدون هیچ دلیلی و بدون اینکه کمکی از کسی دیگر بگیرم.
هوش مصنوعی: من بدون نیاز به امکانات و نیروی کمک، تو را سیر میکنم و به تو نعمت میبخشم.
هوش مصنوعی: بدون تو، نرگس و نسرین احساس بیمعنایی میکنند و من بدون راهنما و کتاب تنها میخواهم تو را به یاد بیاورم.
هوش مصنوعی: من میتوانم بدون نیاز به دارو، مشکلات را حل کنم و حتی مرگ و گور را به مسألهای عادی تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: من با یک عصا دل موسی را میدهم تا به وسیله آن بر جهانیان شمشیر بزند.
هوش مصنوعی: به موسی نوری میدهم تا با آن به آفتاب ضربهای بزند.
هوش مصنوعی: من یک چوب را به شکلی درمیآورم که مانند ماری هفت سر باشد، تا هیچ ماده ماری نتواند از نر آن به دنیا بیاید.
هوش مصنوعی: من در آب نیل خون نمیریزم، بلکه خودم این آب را به گونهای تغییر میدهم که خونش را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: غم تو را جوری میکنم که شادت نکند، مثل آب نیل که نمیتوانی به شادیها راه پیدا کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که دوباره ایمان را در وجود خود احیا کنی، باید مانند کسی باشی که از فرعون و ظلم او متنفر است.
هوش مصنوعی: موسی را ببینی که به نیل آمده و دریا به خاطر او به رنگ خون در آمده است، اما در واقع به آب تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: وقتی تو با دقت و توجهی که داری، بر روی مسائل تمرکز میکنی، دیگر هیچ چیز نمیتواند تو را ناراحت یا نگران کند.
هوش مصنوعی: من فکر کردم که اگر به ایمان بیایم، شاید بتوانم از این طوفان خون نجات پیدا کنم و آرامشی بیابم.
هوش مصنوعی: من نمیدانستم که چه چیز در وجود من تغییر خواهد کرد و مرا دستخوش تحول خواهد ساخت.
هوش مصنوعی: من بهسوی چشمان خود نگاهی ثابت دارم و در مقابل چشمان دیگران، بیپروایم.
هوش مصنوعی: به این معناست که در حالی که این دنیا در حضور پیامبران و بزرگان دینی مشغول ذکر و یاد خداوند است، ما ممکن است در غفلت و بیخبری به سر ببریم.
هوش مصنوعی: در نگاه او، این دنیا سرشار از عشق و عدالت است، اما در نظر دیگران، فقط چیزی بیروح و مرده به نظر میآید.
هوش مصنوعی: در برابر چشمان او، هر چیزی فارغ از ارزشش، اعم از چیزهای بیارزش مثل کلوخ و خشت، مورد توجه و دقت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: من در میان مردم عادی، کسی را نمیبینم که به اندازهی من از پردهٔ رازها و شگفتیها غافل و بیخبر باشد.
هوش مصنوعی: گورها برای ما تفاوتی ندارند؛ در نظر اولیا، آرامش و نعمت به یک شکل است و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد.
هوش مصنوعی: مردم میگویند که پیامبر چرا چنین عبوس و نگران شده و به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: خاص میگفتند که او به چشمان شما نرمی و طراوتی میآورد، اما ای قوم، او در واقع حالتی تلخ و ناپسند دارد.
هوش مصنوعی: مدتی به ما سر بزنید تا بتوانید خندهها و شادیهایی را که در انتظار شماست، مشاهده کنید.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از میوهی خوشمزهای به نام امرود اشاره شده و دختری هم در حال نشان دادن چهرهاش است. به جوانی گفته میشود که به این نکته توجه کند و شاید سعی کند با او ارتباط برقرار کند. در واقع، دعوتی است برای تمرکز بر زیبایی و جذابیت آن دختر و فرصتی برای شناخت بیشتر.
هوش مصنوعی: این درخت موجودیت و حیات است که بر روی آن جوانههایی تازه و کهن وجود دارد، به این معنی که زندگی همواره در حال تجربه و تغییر است.
هوش مصنوعی: تا جایی را مشاهده کنی که پر از خارزار و پر از نشانههای خشم و خطر است.
هوش مصنوعی: وقتی به زمین بیایی، شاهد خواهی بود که یک جهان پر از گل و زیباییها در انتظار توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.