مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی
زآنک در خرجی در آن بسط و گشاد
خرج را دخلی بباید زاعتداد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی
آن علف تلخست کین قصاب داد
بهر لحم ما ترازویی نهاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی
صبر میبیند ز پردهٔ اجتهاد
روی چون گلنار و زلفین مراد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۳ - منع کردن دوستان او را از رجوع کردن به بخارا وتهدید کردن و لاابالی گفتن او
چون رهیدی و خدایت راه داد
سوی زندان میروی چونت فتاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۶ - در آمدن آن عاشق لاابالی در بخارا وتحذیر کردن دوستان او را از پیداشدن
شحنهٔ صدر جهان بودی و راد
معتمد بودی مهندس اوستاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۴ - دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد
مادر ار گوید ترا مرگ تو باد
مرگ آن خو خواهد و مرگ فساد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۲ - ملاقات آن عاشق با صدر جهان
میل اندر مرد و زن حق زان نهاد
تا بقا یابد جهان زین اتحاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۴ - منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کندهٔ پای باز روحاند
آدمی حیوان نباتی و جماد
هر مرادی عاشق هر بیمراد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۱ - بیان آنک طاغی در عین قاهری مقهورست و در عین منصوری ماسور
عقل ازین غالب شدن کی گشت شاد
چون درین غالب شدن دید او فساد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۳ - داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام
گفت پشه داد من از دست باد
کو دو دست ظلم بر ما بر گشاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۵ - نواختن معشوق عاشق بیهوش را تا به هوش باز آید
چون به خانه مرغ اشتر پا نهاد
خانه ویران گشت و سقف اندر فتاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۵ - نواختن معشوق عاشق بیهوش را تا به هوش باز آید
جهل او مر علمها را اوستاد
ظلم او مر عدلها را شد رشاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۵ - نواختن معشوق عاشق بیهوش را تا به هوش باز آید
کم ز کوه سنگ نبود کز ولاد
ناقهای کان ناقه ناقه زاد زاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۵ - نواختن معشوق عاشق بیهوش را تا به هوش باز آید
بر جهید و بر طپید و شاد شاد
یک دو چرخی زد سجود اندر فتاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۷ - حکایت عاشقی دراز هجرانی بسیار امتحانی
چونک بر وی سرد گشتی این نهاد
جوش کردی گرم چشمهٔ اتحاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱ - سر آغاز
دیدهٔ غیبت چو غیبست اوستاد
کم مبادا زین جهان این دید و داد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲ - تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول خود معشوق را در باغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر میکرد و میگفت کی عَسی أَنْ تَکْرَهوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ
گر خبر آید که شه جرمی نهاد
بر مسلمانان شود او زفت و شاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی
کس نمیجنبد درینجا جز که باد
کیست حاضر کیست مانع زین گشاد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی
بر سر خرمن به وقت انتقاد
نه که فلاحان ز حق جویند باد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی
همچنین در درد دندانها ز باد
دفع میخواهی بسوز و اعتقاد