یک جوانی بر زنی مجنون بُدست
میندادش روزگارِ وصل دست
بس شکنجه کرد عشقش بر زمین
خود چرا دارد ز اول عشق کین؟
عشق از اول چرا خونی بود؟
تا گریزد آنک بیرونی بود
چون فرستادی رسولی پیش زن
آن رسول از رشک گشتی راهزن
ور بسوی زن نبشتی کاتبش
نامه را تصحیف خواندی نایبش
ور صبا را پیک کردی در وفا
از غباری تیره گشتی آن صبا
رقعه گر بر پر مرغی دوختی
پر مرغ از تف رقعه سوختی
راههای چاره را غیرت ببست
لشکر اندیشه را رایت شکست
بود اول مونس غم انتظار
آخرش بشکست کی هم انتظار
گاه گفتی کاین بلای بیدواست
گاه گفتی نه حیات جان ماست
گاه هستی زو بر آوردی سری
گاه او از نیستی خوردی بری
چونک بر وی سرد گشتی این نهاد
جوش کردی گرم چشمهٔ اتحاد
چونک با بیبرگی غربت بساخت
برگ بیبرگی به سوی او بتاخت
خوشههای فکرتش بیکاه شد
شبروان را رهنما چون ماه شد
ای بسا طوطی گویای خمش
ای بسا شیرینروانِ روترش
رو به گورستان دمی خامش نشین
آن خموشانِ سخنگو را ببین
لیک اگر یکرنگ بینی خاکشان
نیست یکسان حالت چالاکشان
شحم و لحم زندگان یکسان بود
آن یکی غمگین دگر شادان بود
تو چه دانی تا ننوشی قالشان
زانک پنهانست بر تو حالشان
بشنوی از قال های و هوی را
کی ببینی حالت صدتوی را
نقش ما یکسان بضدها متصف
خاک هم یکسان روانشان مختلف
همچنین یکسان بود آوازها
آن یکی پر درد و آن پر نازها
بانگ اسپان بشنوی اندر مصاف
بانگ مرغان بشنوی اندر طواف
آن یکی از حقد و دیگر ز ارتباط
آن یکی از رنج و دیگر از نشاط
هر که دور از حالت ایشان بود
پیشش آن آوازها یکسان بود
آن درختی جنبد از زخم تبر
و آن درخت دیگر از باد سحر
بس غلط گشتم ز دیگ مردریگ
زانک سرپوشیده میجوشید دیگ
جوش و نوش هرکست گوید بیا
جوش صدق و جوش تزویر و ریا
گر نداری بو ز جان روشناس
رو دماغی دست آور بوشناس
آن دماغی که بر آن گلشن تند
چشم یعقوبان هم او روشن کند
هین بگو احوال آن خستهجگر
کز بخاری دور ماندیم ای پسر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: یک جوان عاشق زنی است که در عشقش دچار زحمت و دردسر میشود. او از عشق به شدت رنج میکشد و نمیداند که چرا این عشق باید اینقدر سخت و پرخون باشد. جوانی پیامبری به سوی زن میفرستد، اما پیامبر به جای اینکه یاری کند، به دلیل حسادت، راه را اشتباه میرود. در نهایت، جوان با تضادهای درونی و احساسات مختلف مواجه میشود. او متوجه میشود زندگی و عشقش خالی از امید و تنها در انتظار باقی مانده است. با این حال، وقتی که در سختیها به اتحاد و عشق واقعی میرسد، سرانجام به آرامش میرسد.
در ادامه، از تنوع حالتها و احساسات در زندگی سخن میگوید و اینکه هر فرد به چگونگی حال دیگران ناآگاه است. با مقایسه زندگی و مرگ، او به عمق احساسات انسانها و تفاوتهای آنان میپردازد. در نهایت، میگوید که برای درک حال دیگران باید با آنها همدلی و همراهی کرد.
هوش مصنوعی: یک جوانی به خاطر عشق به زنی دیوانه شده بود و روزگار نمیگذاشت که به وصال او برسد.
هوش مصنوعی: عشق او به من خیلی درد و رنج داده است؛ حالا چرا از ابتدای این عشق باید کینهای در دل داشته باشد؟
هوش مصنوعی: عشق از ابتدا برای چه دردناک و آغشته به خون بود؟ تا اینکه آن چیزی که درون است، بتواند از آن بیرون برود و رهایی یابد.
هوش مصنوعی: وقتی که پیامبری را به سمت زن فرستادی، آن پیامبر به خاطر حسادت و رشک به راهزنی تو تبدیل شد.
هوش مصنوعی: اگر به سوی زنی نامهای بنویسی و کاتبش آن را اشتباه بخواند، نایب آن زن نیز ممکن است دچار اشتباه شود.
هوش مصنوعی: اگر صبا (نسیم ملایم) را به عنوان پیامآور در وفا و loyalty بفرستی، او به خاطر یک غبار تیره و تار، تحت تأثیر قرار میگیرد و تغییر میکند.
هوش مصنوعی: اگر پارچهای بر روی پر پرندهای بدوزی، پر آن پرنده به خاطر گرمای آن پارچه میسوزد.
هوش مصنوعی: غیرت و شجاعت مانع از پیدا کردن راهکارهای مناسب شده و در این میانه، افکار و اندیشهها نیز دچار شکست و سستی شدهاند.
هوش مصنوعی: در ابتدا، همدم غم و اندوه انتظار بود، اما در نهایت این انتظار به سرانجام نرسید و درهم شکست.
هوش مصنوعی: گاهی میگویی که این درد و رنج هیچ درمانی ندارد و گاهی میگویی که همین درد و رنج، زندگی ماست.
هوش مصنوعی: گاهی از وجود او به اوج میرسیم و گاهی از نبودش مانند بریدهای به سمت زندگی حرکت میکنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که نسبت به او سرد و بیتوجه شدی، او به علت این بیتوجهی و سردی، درون خود را به جوش آورد و به گرمای پیوند و اتحاد رسید.
هوش مصنوعی: وقتی که با برهنگی و تنهایی غربت کنار آمد، برهنگی به سمت او شتاب گرفت.
هوش مصنوعی: ذهن او مانند خوشههایی پر از فکر و ایده است، و این افکار شبنشینان را مانند ماه، راهنمایی میکنند.
هوش مصنوعی: بسیاری از طوطیها میتوانند سخن بگویند، اما برخی از آنها نیز خاموش میمانند. همچنین، افرادی که ظاهری زیبا و خوشرو دارند، ممکن است در درون خود تلخی و ناپسندی داشته باشند.
هوش مصنوعی: به آرامی به گورستان نگاه کن و به خموشی کسانی که در آنجا آرام گرفتهاند، توجه کن. آنها زمانی سخن میگفتند و حالا در سکوتی عمیق به سر میبرند.
هوش مصنوعی: اما اگر با دقت نگاه کنی، خاک این افراد یکسان نیست و حالت و رفتار آنها هم متفاوت است.
هوش مصنوعی: زندگی انسانها در اصل یکسان است و همه در نوع گوشت و پوستی که دارند مشترک هستند، ولی برخی در زندگی شاد و خوشحالند و برخی دیگر غمگین و ناراحت.
هوش مصنوعی: تو از حال و احوال آنها خبر نداری، مگر زمانی که از آنها بنویسی؛ زیرا حالت آنها بر تو پنهان است.
هوش مصنوعی: اگر به صحبتها و هیاهوهای دیگران گوش بدهی، هرگز نمیتوانی حالت واقعی خودت را ببینی.
هوش مصنوعی: ما همه در ظاهر و رفتار یکسان هستیم، اما باطن و انگیزههای ما متفاوت است. خاک همه یکسان است، اما نوع حرکت و جریان هر کسی متفاوت است.
هوش مصنوعی: آوازها به طور کلی مشابه بودند، با این تفاوت که یکی از آنها پر از درد و رنج بود و دیگری پر از ناز و لطافت.
هوش مصنوعی: اگر صدای اسبها را در میدان جنگ بشنوی، صدای پرندگان را در هنگام طواف (طواف گرد خانه کعبه) نیز خواهی شنید.
هوش مصنوعی: یکی به خاطر حسد و کینه است، و دیگری به خاطر رابطه و پیوند. یکی به دلیل درد و رنج است، و دیگری به خاطر خوشحالی و نشاط.
هوش مصنوعی: هر کسی که از حال و هوای آن افراد دور باشد، برای او آن زمزمهها و آوازها یکسان و غیرقابل درک است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برخی افراد در برابر آسیبها و سختیها مقاوم هستند و با وجود زخمها و ضربهها همچنان به رشد و زندگی ادامه میدهند، در حالی که دیگران ممکن است به سادگی از فشارها و تغییرات محیطی آسیب ببینند و نتوانند دوام بیاورند. درختی که از تبر آسیب میبیند، با وجود زخمها همچنان سرپا میماند، اما درختی که تنها تحت تأثیر باد قرار میگیرد، ممکن است به راحتی آسیب ببیند. این موضوع به پیوستگی و قدرت سازگاری در برابر چالشها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: بسیار در اشتباه بودهام، زیرا گاهی چیزهایی که نمیبینم و نمیدانم، باعث به هم ریختن اوضاع میشوند.
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگی خود تجربیات و احساسات خاصی دارد و با شور و شوق آنها را بیان میکند. اما وقتی نوبت به صداقت و راستی میرسد، آن شور و حال متفاوتی پیدا میکند و ممکن است تحت تأثیر تزویر و نفاق قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر بویی از خودت نداری و نشانی از وجودت نمینمایانی، پس به دنبالهاش برو و یاد بگیر که چگونه خود را بشناسی و به دیگران بشناسانی.
هوش مصنوعی: آن بینی که بر روی آن، چشمان زیبا و تند یعقوبها را میدرخشد.
هوش مصنوعی: بهتر است از حال آن کسی بگوییم که از گرما و حرارت دور مانده و دلش خسته و رنجور است، ای پسر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.