رهی معیری » منظومهها » خلقت زن
کیم من دردمندی ناتوانی
اسیری خستهای افسردهجانی
تذروی آشیان بر باد رفته
به دام افتادهای از یاد رفته
دلم بیمار و لب خاموش و رخ زرد
[...]
رهی معیری » منظومهها » گنجینهٔ دل
چشم فروبسته اگر وا کنی
در تو بود هرچه تمنا کنی
عافیت از غیر نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته طبیب تو نیست
از تو بود راحت بیمار تو
[...]
رهی معیری » منظومهها » گل یخ
به دیماه کز گشت گردان سپهر
سحاب افکند پرده بر روی مهر
ز دمسردی ابر سنجابپوش
ردای قصب کوه گیرد به دوش
جهان پوشد از برف سیمین حریر
[...]
رهی معیری » منظومهها » راز شب
شب چو بوسیدم لب گلگون او
گشت لرزان قامت موزون او
زیر گیسو کرد پنهان روی خویش
ماه را پوشید با گیسوی خویش
گفتمش: ای روی تو صبح امید
[...]
رهی معیری » منظومهها » ساز محجوبی
آنکه جانم شد نواپرداز او
میسرایم قصهای از ساز او
ساز او در پرده گوید رازها
سر کند در گوش جان آوازها
بانگی از آوای بلبل گرمتر
[...]
رهی معیری » منظومهها » مریم سپید
عروس چمن مریم تابناک
گرو برده از نوعروسان خاک
که او را به جز سادگی مایه نیست
نکوروی محتاج پیرایه نیست
به رخ نور محض و به تن سیم ناب
[...]
رهی معیری » منظومهها » بهار عشق
روانپرور بود خرمبهاری
که گیری پای سروی دست یاری
وگر یاری ندارد لالهرخسار
بود یکسان به چشمت لاله و خار
چمن بیهمنشین زندان جان است
[...]
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۹ - باور مکن
مار اگر گوید که مورم، بشنو و باور مکن
دیو اگر گوید که حورم، بشنو و باور مکن
گر بگوید روبه افسونگر نیرنگباز
کز فریب و حیله دورم، بشنو و باور مکن
ور بگوید مردهخور کفتار، کز بهر ثواب
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۳ - دامن عاشق
تا دامن از من کشیدی
ای سرو سیمین تن من
هر شب ز خونابه دل
پرگل بود دامن من
بنشین چو گل در کنارم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۵ - رسم یاری
نداند نداند نداند رسم یاری بی وفا یاری (که من دارم که من دارم)
به آزار دلم کوشد دلازاری (که من دارم که من دارم)
وگر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری
دلازاری دگر جوید دلازاری که من دارم
گهی خاری کشم از پا، گهی دستی زنم بر سر، دستی زنم بر سر
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۸ - بوی عاشق
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
از گل شنیدم بوی او
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۰ - شکوه عاشق
گه شکایت از گلی، گه شکوه از خاری کنم
من نه آن رندم که غیر، غیر از عاشقی، کاری کنم کاری کنم کاری کنم کاری کنم
هر زمان بی روی ماهی، همدم آهی شوم
هر نفس، هر نفس، با یاد یاری، با یاد یاری ناله زاری کنم زاری کنم
حلقه های حلقه های موج بینم نقش گیسویی کشم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۱ - مستانه
ساقی بیا کز عقل و دین بیگانهام بیگانه
وز نرگسِ مستانهای دیوانهام دیوانه
او سرو و من در پای او
چون لالهام خونین دل
او شمع و من در عشق
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۳ - سیرم از زندگانی (ابوعطا)
سیرم از زندگانی
در بهار جوانی
زان که بی او ندارم
طاقت زندگانی
ای که منعم نمایی، از پریشانی دل
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۴ - مرغ حق
مرغ حق خواند هر دم، در دل شب ای ماه، کز شب عاشق آه
چشم جهان خفته، عاشق خون گرید
کی داند هر دل کو را، سوز محبت نیست، اشک محبت نیست
گریه ز دل خیزد، بی دل چون گرید؟
شب تاری به بیداری، مرغ شب آهنگم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۸ - آذربایجان
آرزوی ما تویی تو
قبلهٔ دلها تویی تو
جان بیتو آرامی ندارد
کآرامِ جانِ ما تویی تو
عاشقم ای مه به رویت
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۳ - راز دل
راز دل نهفته بودم
با کسی نگفته بودم
ماه من کجا شنیدی
قصه اشک و آه من
مگر آن که خواندی امشب
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۴ - دریای غم
با عاشقان ای گل سر یاری نداری
گویم اگر بوی وفاداری نداری
دامن ز مهر و محبت کشیدم، کز مهربانی، در زندگانی، سودی ندیدم
اشک ندامت ز چشمم گشودی، خوابم ربودی، با آن که بودی، صبح امیدم
رفتی و آتش زدی محفلم را
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۵ - مست از شراب (دستگاه همایون)
مست از شراب نوشین
جانا بیا و بنشین
یک شب به محفل من
ای شادی دل من
دور از لب خندان تو
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۷ - من آن ناله بی اثرم
من آن ناله بی اثرم
که سوی دلی، ره نبرم
منم آن اشکی که بر خاک ره، فرو ریزد
منم آن خاری، که بر دامانی، نیاویزد
نوای دل بی نوایم من
[...]