فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
برآرم زین دل سوزان یکی دم
بدرم سنگ آن دز یکسر از هم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
به حق آنکه بودی آن دلارم
ترا اندر جهان هم چهر و هم نام
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
بر آرم زین دل سوزان یکی دم
بسوزم این سرای و بند محکم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
بیاسود آن دل پر درد و پر غم
که با او بود دوزخ باغ خرم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
همی بودیم هر دو شاد و خرم
همی گفتیم راز خویش با هم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چنین باشد دل فرزند آدم
نیارد یاد رفته شادی و غم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را
ز یکدیگار جدا گشتند خرم
میان دل شکسته لشکر غم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چو دریا کرد چشمم را ز بس نم
چو دوزخ کرد جانم را ز بس غم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
جهانی عاشق و معشوق با هم
نشسته روز و شب بی رنج و بی غم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
همیگفتند راما شاد و خرم
بزی تو جاودان دور از همه غم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
منم آذار و تو نوروز خرم
هر آیینه بود این هر دو با هم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۵ - نامهٔ پنجم اندر جفا بردن از دوست
عجبتر آنکه چندین جور بینم
نفرسایم همانا آهنیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن
من و تو هر دو خواهم مست و خرم
بسان لام الف پیچیده بر هم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
فزون از گونه گونه تخم عالم
فزون از نر و ماده نسل آدم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
تو با ایشان و ایشان با تو خرم
همه چون سلسله پیوسته در هم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
مرا این بزم و این ایوان خرم
به دل ناخوشترست از جای ماتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین
ترا از من نگه دارند محکم
روان را چون نگه دارند از هم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۴ - پشیمان شدن ویس از کردهٔ خویش
سه چندان کز هوا بارد همی نم
درین شب بر دلم بارد همی غم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
مرو با شاه و ایدر باش خرم
تو بی غم باش او را دار در غم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان
زمین دیلمان جاییست محکم
بدو در، لشکری از گیل و دیلم