گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۴

 

دیوانه شدم ز یار بدخوی

بیگانه پرست و آشنا روی

دل بردن عاشقانست خویش

من جان نبرم ازان جفاجوی

از جعد ترش تن چو مویم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳۴

 

خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگوی

عاشقان را ز آب چشم خویش باشد آبروی »

بر سر خاک شهید عشق حاجت خواستم

گفت «نام دلبر ما گو، ولی حاجت مگوی »

آب چشمم شست خون و خون چشمم گشت آب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - جواب پسر

 

گفت به حاجب که بشه باز پوی

خدمت من گوی و پس آنگه بگوی

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - پیام پدر

 

ور به مدارا کشد این گفت و گوی

نیز نتابم ز وفای تو روی

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۴ - پیام پدر

 

تاتو ندانی که درین جستجوی

از پی ملک ست مرا گفتگوی

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - (اندرز پدر به پسر)

 

باشد اگر سوی مهمیت روی

رخصت تدبیر شناسان به جوی

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - صفت زنان مطربهٔ هندی

 

رشته در بسته برد از دو سوی

چون قطرات عرق از گرد روی

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - صفت زنان مطربهٔ هندی

 

موئی میان سرشان فرق جوی

شکل هلال آمده بی‌فرق موی

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - تشبیه و تمثیل

 

گشت یکی باغ وفا داد و جوی

گشت یکی منبع صفا را دو روی

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۱ - حسن تعلیل

 

پرده نشین گشت فلک سوبسوی

با همه زالی شد پوشیده روی

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۴