امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱۴
دیوانه شدم ز یار بدخوی
بیگانه پرست و آشنا روی
دل بردن عاشقانست خویش
من جان نبرم ازان جفاجوی
از جعد ترش تن چو مویم
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳۴
خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگوی
عاشقان را ز آب چشم خویش باشد آبروی »
بر سر خاک شهید عشق حاجت خواستم
گفت «نام دلبر ما گو، ولی حاجت مگوی »
آب چشمم شست خون و خون چشمم گشت آب
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - سلطان کیقباد، گر چه جوان عشرت پسند و عیاش بود مگر از فهم شعر بی بهره نبود وامیر خسرو را صله داد و مکلف به نظم آوردن شرح دیدار او سال پیش بین پسر و پدر (کیقباد و ناصرالدین محمود) نمود، زیرا امیر خسرو خود گواه آن وقایع بود که، آن زمان سبب استحکام اوضاع سلطنت هند گردید در قران السعدین میگوید:
باغ ، نه از گل طلبد رنگ وبوی
ابر ، نه از قطره بود آب جوی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - از اینجاست که از مدح کردن اظهار بیزاری و از اهل زمانه گله میکند
گوش گران و همه ناموس جوی
سفلهوش و دونصفت و تنگخوی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - جواب پسر
گفت به حاجب که بشه باز پوی
خدمت من گوی و پس آنگه بگوی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - پیام پدر
ور به مدارا کشد این گفت و گوی
نیز نتابم ز وفای تو روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۴ - پیام پدر
تاتو ندانی که درین جستجوی
از پی ملک ست مرا گفتگوی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - (اندرز پدر به پسر)
باشد اگر سوی مهمیت روی
رخصت تدبیر شناسان به جوی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - صفت زنان مطربهٔ هندی
رشته در بسته برد از دو سوی
چون قطرات عرق از گرد روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - صفت زنان مطربهٔ هندی
موئی میان سرشان فرق جوی
شکل هلال آمده بیفرق موی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - تشبیه و تمثیل
گشت یکی باغ وفا داد و جوی
گشت یکی منبع صفا را دو روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۱ - حسن تعلیل
پرده نشین گشت فلک سوبسوی
با همه زالی شد پوشیده روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۴ - قلم زدن نخست در شرح تیغ زدن جمهور سلاطین ماضیهٔ دهلی
در ایامش مغل ره یافت این سوی
به تاراج بضاعت گشت ره جوی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۶ - آغاز انشعاب عشقهٔ عشق خضر خان از شاخ سبز و تر دول رانی
چو دیده ز ارجمندی نازنین خوی
چو جان پوشیده از بینندگان روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۶ - آغاز انشعاب عشقهٔ عشق خضر خان از شاخ سبز و تر دول رانی
که «گرن» از «گوجرات» آمد برین سوی
ز تاب تیغ ترکان تافته روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۶ - آغاز انشعاب عشقهٔ عشق خضر خان از شاخ سبز و تر دول رانی
چو یک فرسنگ ماند اندر تگاپوی
که اندر «دیو گیر» آرد پری روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۸ - صفت ماهتابی که پیش از مهر روشن پردهٔ ابر حیا بر رو کشیده
شد آن مستورهٔ عصمت برآن سوی
به مسند کرده بهر بندگی روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۸ - صفت ماهتابی که پیش از مهر روشن پردهٔ ابر حیا بر رو کشیده
نشسته هر دو دلدار وفا جوی
چو دو آیینه با هم روی در روی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۹ - صفت بهار، و گلگشت شجرهٔ بلند بالش مملکت والا خضر خان طوبی له، در باغ بهشت آسا، و بسوی گلهای کرنه گذشتن، و بوی دوست باز یافتن، و هوش به باد دادن
چه یاد آری سپید و سرخ را روی
چو گلهای خراسان رنگ بی بوی
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۰ - جدائی افگندن تیغ زبان بد گویان میان عاشق و معشوق، و روان شدن دول رانی از خانهٔ دولت سوی کشک لعل، و در فراق خضر خان، از دود آه، کوشک لعل را سیاه گردانیدن
نبد جای بریدن چون سر موی
همی برید موی خویش ازین روی