گنجور

 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۵۳
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - رستم‌نامه

 

شنیده‌ام که یلی بود پهلوان رستم

کشیده سر ز مهابت بر آسمان رستم

ستبر بازو و لاغر میان و سینه فراخ

دو شاخ ریش فروهشته تا میان رستم

نیاش سام و پدر زال و مام رودابه

[...]

۱۱۴ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - من کیستم‌

 

ز بس در زمانه خمش زیستم

ندانند یاران که من کیستم

یکی چیستانم بنگشوده راز

تو نشناسی آسان که ‌من چیستم

به دم زنده کردم همی مردگان

[...]

۲۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - تأسف برگذشته

 

ز دلبر بوسه‌ای تاوان گرفتم

پس‌ از عمری‌ خسارت‌ جان گرفتم

به‌ آسانی مرا تاوان نمی‌داد

زمین بوسیدم و دامان گرفتم

نشستم در دل مشکل‌پسندان

[...]

۴۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - گلۀ دوستانه

 

تَمُرتاشا ز بی‌مهریت زارم

زچون‌تودوست‌ازخودشرمسارم‌

فرامش کرده‌ای جاناکه عمریست

تو را از جان و از دل دوستارم

حضور شه ز یاران غافلت کرد

[...]

۲۷ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۵ - آرمان شاعر

 

برخیزم و زندگی ز سر گیرم

وین رنج دل از میانه برگیرم

باران شوم و به کوه و در بارم

اخگر شوم و به خشک و تر گیرم

یک ره سوی کشت نیشکر پویم

[...]

۳۵ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - شکوه از بخت

 

غم زمانه به سختی گرفته دامانم

ز بی‌ وفایی این بخت سست پیمانم

ببسته بود به من بخت‌، این چنین میثاق

که من بخوابم و اوخود بود نگهبانم

کنون بخفته مرا بخت و من چو مشتاقان

[...]

۱۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۷ - بث الشکوی

 

تا بر زبر ری است جولانم

فرسوده و مستمند و نالانم

هزلست مگر سطور اوراقم

یاوه است مگر دلیل و برهانم

یا خود مردی ضعیف تدبیرم

[...]

۴۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - گو نکنم

 

دل من‌، شرح غم یار مکن گو نکنم

آتش عشق پدیدار مکن گو نکنم

بره انده و تیمار مرو، وین تن من

بستهٔ انده و تیمار مکن گو نکنم

گر مرا خسته وبیمار نخواهی کردن

[...]

۲۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹ - فتنه‌های آشکار

 

فتنه‌ها آشکار می‌بینم

دست‌ها توی کار می‌بینم

حقه‌بازان و ماجراجویان

بر خر خود سوار می‌بینم

بهر تسخیر خشک مغزی چند

[...]

۲۳ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - شب پائیز

 

روز بگذشت و شب تیره بگستردادیم

مسند از حجره به ایوان فکن ای نیک‌ندیم

بادهٔ روشن نیک است همه وقت و سماع

ویژه اکنون که شب تیره بگسترد ادیم

گل اگر چند نمانده است فزون‌، لیک هنوز

[...]

۱۳ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - تغزل

 

زلفت از مشگ‌، خط آراید بر صفحهٔ سیم

تا بدان‌، چشم تو را فتنه نماید تعلیم

فتنه‌آموزی مگذار بر آن زلف سیاه

وآن خط مشگین مپسند برآن صفحهٔ سیم

روی تو ماهی سیم است بر او خط چه نهی

[...]

۱۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲ - مولودیه و منقبت

 

زهی به کعبه‌، شرافت‌فزای رکن و حطیم

زهی مقام تو فخر مقام ابراهیم

زهی حریم تو چون کعبه لازم‌الاکرام

زهی وجود تو چون قبله واجب‌التعظیم

زهی بلندتر اندر همم ز چرخ بلند

[...]

۲۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۳ - سرود شاعر

 

ما فقیران که روز در تعبیم

پادشاهان ملک نیمشبیم

تاجداران شامل البرکات

شهریاران کامل‌النسبیم

همه با فیض محض متصلیم

[...]

۱۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۴ - مطایبه و انتقاد

 

یاد روزی کز برای دخل میدان ساختیم

از دغل سرمایه و از تزویر دکان ساختیم

گاه با شه‌، گاه با دستور، گه با این و آن

ساختیم و ملک را میدان جولان ساختیم

چون که خر بازار بود آن عهد، در پالان شاه

[...]

۲۳ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۵ - ای حکیم

 

نوبهار و رسم او ناپایدار است ای حکیم

گلشن طبع تو جاویدان بهار است ای حکیم

آن بهاری کاعتدالش ز آفتاب حکمت است

از نسیم مهرگانی برکنار است ای حکیم

در بهار فضل و باغ معرفت جاوید زی

[...]

۸ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - سرود مدرسه

 

ما همه کودکان ایرانیم

مادر خویش را نگهبانیم

همه از پشت کیقباد و جمیم

همه از نسل پور دستانیم

زادهٔ کورش و هخامنشیم

[...]

۲۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - آیین نو

 

بیا تا جهان را بهم برزنیم

بدین خار و خس آتش اندر زنیم

بجز شک نیفزود از این درس و بحث

همان به که آتش به دفتر زنیم

ره هفت دوزخ به پی بسپریم

[...]

۱۳ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - تغزل

 

جوشن پوشی ز مشک بر مه روشن

بر مه روشن همی که‌ پوشد جوشن

نی نی روی توگلشن است و دو زلفت

سنبل تازه‌است بردو گوشهءگلشن

سوسن داری شکفته بر سر نسرین

[...]

۹ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - تغزل و منقبت

 

ای به‌روی و به‌موی‌، لاله و سوسن

سبزه داری نهفته در خز ادکن

سوسن تو شکسته بر سر لاله

لاله ی تو شکفته در بن سوسن

لب لعلت گرفته رنگ ز مرجان

[...]

۲۶ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰ - تغزل

 

ای حلقهٔ زلف تو پر شکن

وی نرگس مست توصف شکن

از یک شکن طرهٔ دوتات

بر جان و دل من دو صد شکن

ای زلف تو سررشتهٔ بلا

[...]

۱۲ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۵۳
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۴۴