گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴

 

کل ما فی الکون وهم او خیال

او عکوس فی مرایا او ظلال

لاح فی ظل السوی شمس الهدی

لاتکن حیران فی تیه الضلال

کیست آدم عکس نور لم یزل

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵

 

هودج کیست بر این ناقه زرین خلخال

کش فتاده ست دو صد قافله جان در دنبال

هودج آن که اگر برفکند طرف نقاب

کوه و وادی شود از نور رخش مالامال

یاد روزی که پی محمل او می رفتم

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۶

 

سروی ست قامت تو ز بستان اعتدال

سر تا قدم لطیف تر از پیکر خیال

روح مقدس است که سلطان قدرتش

تشریف داد خلعتی از عالم مثال

نی روح اقدس است که از موطن بطون

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۷

 

ای به وصف لب شیرین سخنت ناطقه لال

فهم سر دهنت پیش خرد امر محال

پیش ارباب کرم شرط ادب نیست طلب

حاجت ما همه دانند چه حاجت به سوال

گر خوشیم از تو به خوابی و خیالی چه عجب

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۸

 

چشم تو صاد است و سر زلف دال

با خود ازان هر دو مرا صد خیال

خواست مصور که کشد نقش تو

چهره گشادی و کشید انفعال

هست دل سوخته پیش لبت

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹

 

می رسی خندان و می گویی به پایم چشم مال

چشم می مالم مباد این خواب باشد یا خیال

از هلال هجر تو شد چشم خونبارم چو جوی

بر لب این جو دمی بنشین پی دفع ملال

پیش رویت خط لب گویی ز تاب آفتاب

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۹

 

سلام من الله فی کل حال

علی کامل فاق اهل الکمال

زکی ذکی خفی دنی

کریم السجایا جمیل الخصال

اجل المناقب علی المراتب

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۷۵

 

بگذر به دیار یارم ای پیک شمال

بر خاک رهش به جای من دیده بمال

ور قصه حال من کند از تو سوال

قل مات من الهجر علی اصعب حال

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۷۶

 

ای چارده ساله مه که در حسن و جمال

همچون مه چارده رسیدی به کمال

یارب نرسد به حسنت آسیب زوال

در چارده سالگی بمانی صد سال

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

ساقیا خیز کز محول حال

روز عشرت نهاد روبه زوال

روزه خواهد حجاب ما گشتن

از شراب حرام و نقل حلال

چون رسد دور من عنایت کن

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۳

 

منم چو گوی به میدان فسحت مه و سال

به صولجان قضا منقلب ز حال به حال

به سال هشتصد و هفده ز هجرت نبوی

که زد ز مکه به یثرب سرادقات جلال

ز اوج قله پروازگاه عز قدم

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۴

 

تبارک الله ازین طایر همایون فال

خجسته نامه اقبال بسته بر پر و بال

نه نامه نافه ای از مشک خالص آمده پر

نه نافه طبله ای از عطر ناب مالامال

منصه ایست ز کافور کرده ساز و بر او

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

مصطفایی به صفای دو رخ و لعل تو آل

ابرو و خال سیاه تو هلال است و بلال

صورت بینی سیمین تو انگشت نبی ست

که رخت گشته دو نیم است ازو ماه مثال

طرف رویت به خط سبز بود لوح کلیم

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

در دهانت شک است و آن دو سه خال

گرد لب نقطه هاست بر شک دال

قاصرند از مثال قامت تو

نخل بندان کارگاه خیال

نیست مرغ هوای عشق تو را

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

قد بدا الصبح علی اسعد فال

و زقی الدیک علی اطیب حال

ساقیا می گذرد وقت صبوح

قدحی چند بده مالامال

رنج مخمور شبانه نرود

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱ - الله سبحانه هوالبرالودود

 

از پس این حروف فرخ فال

جلوه گر صد هزار نعت کمال

جامی
 
 
۱
۲
۳
۱۲