کل ما فی الکون وهم او خیال
او عکوس فی مرایا او ظلال
لاح فی ظل السوی شمس الهدی
لاتکن حیران فی تیه الضلال
کیست آدم عکس نور لم یزل
چیست عالم موج بحر لایزال
عکس را کی باشد از نور انقطاع
موج را چون باشد از بحر انفصال
عین نور و بحر دان این عکس و موج
چون دویی اینجا محال آمد محال
رهروان عشق را بنگر که چون
هر یکی را بر دگرگونه ست حال
آن یکی در جمله ذرات جهان
دیده تابان آفتابی بی زوال
وان دگر ز آیینه هستی عیان
دیده مستورات اعیان را جمال
وان دگر در هر یکی آن دیگری
دیده من غیر احتجاب واختلال
خرم آن عاشق که با سلطان عشق
می خرامد در نهایات الوصال
کلمینی یا حمیرا کرده ورد
با لب میگون آن شیرین مقال
وز ملال زلف پر آشوب او
گفته با خالش ارحنی یا بلال
لب ندانم جز لب بحری که کرد
گوهر از قعرش سوی لب انتقال
ظلمت کونم غرض باشد ز زلف
نقطه ذاتم مراد آمد ز خال
گفت و گو تا چند جامی لب ببند
حال می باید چه سود از قیل و قال
گر درون سینه داری گوهری
چون صدف در قعر بنشین گنگ و لال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دگرگون بود حالت پارسال
چونکه دیگر گشت باز امسال حال؟
تیر بودی چون شدهستی چون کمان؟
لاله بودی چون شدهستی چون تلال؟
ای نشاندهٔ دست روز و سال و ماه
[...]
ای جمال دولت ، ای چرخ جلال
وی ز تو افزوده گیتی را جمال
ای سعادت را بصدرت انتما
وی سیادت را بقدرت اتصال
اختران از رای تو جویندنور
[...]
ای به هستی داده گیتی را کمال
ملک را فرخنده هر روز از تو فال
صدر دنیایی و دنیا را به تو
هست هر ساعت کمالی بر کمال
چون وزارت آسمان رفعت شود
[...]
کرده چاهی خشک را در خشک سال
قطرهٔ آب دهانش پر زلال
ای گذر کرده ز حال و از محال
رفته اندر خانهٔ فیه رجال
ای بدیده روی وجهالله را
کین جهان بر روی او باشد چو خال
خال را حسنی بود از رو بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.