گنجور

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۲ - تنبیه للغافلین و ایقاظ للنائمین

 

ای به مهد بدن چو طفل صغیر

مانده در دست خواب غفلت اسیر

پیش ازان کت اجل کند بیدار

گر نمردی ز خواب سر بردار

چون در مدح عاشقان سفتند

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۹ - فرستادن پدر ریا را بعد از چهل روز همراه عیینه به مدینه و پیش گرفتن حرامیان و هلاک شدن بر دست ایشان

 

بعد چل روز کز نشاط و سرور

حال بگذشتشان بدین دستور

داد اجازت پدر که ریا را

ماه شهر و غزال صحرا را

به عروسی سوی مدینه برند

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده

 

ای ز گلت نا زده سر حب دل

مانده ز حب وطنت پا به گل

خیز که شد پرده کش و پرده ساز

مطرب عشاق ز راه حجاز

یکدم ازین پرده سماعی بکن

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۵۴ - مقاله هفدهم در اشارت به حسن خوبان و جمال محبوبان که دلفریب ترین گل این بهارستانند و ناشکیب ترین نقش این نگارستان

 

نقش سراپرده شاهیست حسن

لمعه خورشید الهیست حسن

حسن که در پرده آب و گل است

تازه کن عهد قدیم دل است

آن که شد این سلسله بنیاد ازو

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۳۱ - عقد هشتم در بیان ارادت که عنان قصد از مقاصد مجازی تافتن است و بر باد پای جهد به کعبه مراد حقیقی شتافتن

 

ای درین دامگه وهم و خیال

مانده در ربقه عادت همه سال

حق که منشور سعادت داده ست

در خلاف آمد عادت داده ست

چند سر در ره عادت باشی

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۳۷ - عقد دهم در کشف سر ورع که کاسر سورت حرص و طمع است و کاشف ظلمت اهوا و بدع

 

ای که بهر شکمت گردن آز

سوی کاسه چو صراحیست دراز

چون خم باده همین داری کام

که کنی پر شکم خود ز حرام

در نماز چه شد از پشت خم است

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن

 

ای درین مرحله تنگ بساط

مانده در ربقه اندوه و نشاط

گاه از دور فلک خشنودی

گاهی آزرده و خشم آلودی

باش همچون گل خندان خرم

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۳ - دسته گل از چمن فضایل سخن چیدن و رشته اتمام سبب کتاب بر آن پیچیدن

 

پس از پیری و عجز و ناتوانی

چو بازش تازه شد عهد جوانی

بجز راه وفا و عشق نسپرد

بر آن زاد و بر آن بود و بر آن مرد

درین نامه سخن رانم ز هر یک

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - افسانه شب گذرانیدن مجنون و لیلی از جمال هم دور و از وصال یکدیگر مهجور

 

شب کز سر چرخ لاجوردی

گوی زر خور ز تیز گردی

در ظلمت چاه مغرب افتاد

شد عرصه دهر ظلمت آباد

زرین طاووس ازین کهن باغ

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۴ - بیمار شدن لیلی از خبر وفات مجنون و نصیحت کردن دوستان مر او را و جواب دادن وی مر ایشان را

 

لیلی چو ز داغ مرگ مجنون

چون لاله نشست غرقه در خون

شد عرصه دهر بر دلش تنگ

زد ساغر عیش خویش بر سنگ

افتاد در آن کشاکش درد

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۴۵ - داستان نکته های حکمت راندن شاگردان ارسطو و خبر یافتن اسکندر از آن و عقدهای گوهر بر ایشان نثار کردن

 

ارسطو که در حکمت استاد بود

و زو کشور حکمت آباد بود

پی طالبان بود دور از حرم

یکی خانه اش نام بیت الحکم

بدان خانه هر گه برون آمدی

[...]

۴۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۵۲ - حکایت خصومت غلام و خاتون مرزبان مرو با یکدیگر و بهتان آموختن غلام مر طوطیان را و ظاهر شدن آن بهتان

 

یکی مرزبان بود در مرز مرو

زنی داشت عارض چو گل قد چو سرو

ز خیل غلامان سیاهیش بود

که پنهان به آن زن نگاهیش بود

بسی در میان شور و غوغا گذشت

[...]

۴۱ بیت
جامی