ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۹ - غزل
کای دل شده مبتلای عشقت
تا چند کشم بلای عشقت
بیگانه شود ز خویش چون من
هر کاو شود آشنای عشقت
جان و دل و عقل و دین به یک بار
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۱۴ - غزل
در عشق به جز بلا ندیدند
جز درد دل و عنا ندیدند
چندانک پی وفا سپردند
غیراز ستم و جفا ندیدند
گشتند به تیغ غصه مقتول
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۱۹ - غزل
دردا که دلم اسیر غم شد
اندوه فزود و صبر کم شد
پشتم چو کمان ابروی تو
از بار غم فراق خم شد
مسکین دل مستمند زارم
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۴ - غزل
از ما طمع وصال داری
الحق هوسی محال داری
وصلم نتوان به خواب دیدن
این چیست که در خیال داری
جایی که صبا گذر ندارد
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۲۹ - غزل
در غصه هجر اگر بمیرم
حقا که دل از تو برنگیرم
جز سینه سپر نسازم ای دوست
گر غمزه تو زند به تیرم
تو خسرو کشور جمالی
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۴ - غزل
حقا که نیابی از لبم کام
ضایع چه کنی درین غم ایام
چون عود وجود خویشتن را
در مجمر غم چه سوزی ای خام
در طرۀ من مپیچ چون باد
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۹ - غزل
چشمم ز غمت پرآب تا کی
وز هجر تو دل کباب تا کی
چون غمزه شوخ نیممستت
حال دل من خراب تا کی
بخت از من زار دل رمیده
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۴۶ - غزل
خورشید وصال ما برآید
بر تو شب هجر ما سرآید
هم باغ امید تازه گردد
هم شاخ مراد در بر آید
آن کو به جز از جفا نکردی
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۲ - غزل
هنگام وصال دلبر آمد
کارم به مراد دل برآمد
رفت اخترم از وبال بیرون
خورشید سعادتم برآمد
شاخ طربم که بود بیبر
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۵۷ - غزل
من زآن توام دگر چه خواهی
جانان توام دگر چه خواهی
تو بلبل خوشنوایی و من
بُستان توام دگر چه خواهی
گر زانکه برفت دل ز دستت
[...]