گنجور

 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۷۴
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱

 

تا دل من برده‌ای قصد جفا کرده‌ای

نی بر من بوده‌ای نی غم من خورده‌ای

هست به نزدیک خلق جرم من و تو پدید

من رخ تو دیده‌ام تو دل من برده‌ای

ای ز من دلشده بی‌گنهی سر متاب

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲

 

سهل می‌گیرم چو با ما کرده‌ای

گرچه می‌گیرم که عمدا کرده‌ای

من خود از سودای تو سرگشته‌ام

هر زمان با من چه صفرا کرده‌ای

کشتی صبرم شکسته از غمت

[...]

۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳

 

مسکین دلم به داغ جفا ریش کرده‌ای

جور از همه جهان تو به من بیش کرده‌ای

دل ریش شد هنوز جفا می‌کنی بر او

ای پر نمک دلم همه بر ریش کرده‌ای

بر عاشقان جفا کنی ای دوست روز و شب

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴

 

بر مه از عنبر عذار آورده‌ای

بر پرند از مشک مار آورده‌ای

بر حریر از قیر نقش افکنده‌ای

بر گل از سنبل نگار آورده‌ای

هرچه خوبان را به کار آید ز حسن

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵

 

تا که دستم زیر سنگ آورده‌ای

راستی را روز من شب کرده‌ای

از غم عشق تو دل خون می‌خورد

وای آن مسکین که با او خورده‌ای

یک به ریشم کم کن از آهنگ جور

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶

 

دامن اندر پای صبر آورده‌ای

پس به بیداد آستین برکرده‌ای

هر زمان گویی چه خوردم زان تو

بیش از این چبود که خونم خورده‌ای

یک به دستم کم کن از آهنگ جور

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷

 

زردرویم ز چرخِ دندان‌خای

تیره‌رایم ز عمرِ محنت‌زای

نه امیدی که سرخ دارم روی

نه نویدی که تازه دارم رای

با که گویم که حقِ من بشناس

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸

 

جانا به کمال صورتی‌ای

در حسن و جمال آیتی‌ای

وصف رخ تو چگونه گویم

می‌دان که به رخ قیامتی‌ای

با وصل تو ملک جم نخواهم

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹

 

گر مرا روزگار یارستی

کار با یار چون نگارستی

برنگشتی چو روزگار از من

گرنه با روزگار یارستی

برکنارم ز یار اگرنه مرا

[...]

۹ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰

 

همچون سر زلف خود شکستی

آن عهد که با رهی ببستی

بد عهد نخوانمت نگارا

هرچند که عهد من شکستی

کس سیرت و خوی تو نداند

[...]

۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱

 

یا بدان رخ نظری بایستی

یا از آن لب شکری بایستی

یا مرا در غم و اندیشهٔ او

چون دل او دگری بایستی

نیست از دل خبرم در غم او

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲

 

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

چون آرزوی تنگ‌دلان دیر رسیدی

چون دوستی سنگ‌دلان زود برفتی

زان پیش که در باغ وصال تو دل من

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳

 

چه ناز است آنکه اندر سرگرفتی

به یک‌باره دل از ما برگرفتی

ز چه بیرون به نازی درگرفتم

برون ز اندازه نازی برگرفتی

تو را گفتم که: با من آشتی کن

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴

 

ای دل تو مرا به باد دادی

از بس که نمودی اوستادی

از دست تو در بلا فتادم

آخر تو کجا به من فتادی

چند از تو مرا نکوهش آخر

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵

 

دیدی که پای از خط فرمان برون نهادی

دیدی که دست جور و جفا باز برگشادی

بردم ز پای بازی تو دست برد عمری

بازم به دست بازی تو دست برنهادی

بر کار من نهی به جفا پای هر زمانی

[...]

۹ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶

 

ای دوست به کام دشمنم کردی

بردی دل و زان پسم جگر خوردی

چون دست ز عشق بر سر آوردم

از دست شدی و سر برآوردی

آن دوستیی چنان بدان گرمی

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷

 

گر ترا روزی ز ما یاد آمدی

دل کجا از غم به فریاد آمدی

خرمن اندوه کی ماندی به جای

گر ز سوی وصل تو باد آمدی

کاشکی بر دست کار چاپکی

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸

 

بس دل‌افروز و دلارام آمدی

خه به نام ایزد به هنگام آمدی

بسکه بودم در پی صید چو تو

آخرم امروز در دام آمدی

کار آن عشرت ز تو اندام یافت

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹

 

گر ترا طبع داوری بودی

در تو وصف پیمبری بودی

آلت دلبری جمالت هست

طبع دربار بر سری بودی

گفتن اندر همه مسلمانی

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰

 

یاد می‌دار کانچه بنمودی

در وفا برخلافِ آن بودی

حالِ من دیده در کشاکشِ هجر

وصل را هیچ روی ننمودی

ناز تنهات بود عادت و بس

[...]

۹ بیت
انوری
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۷۴
 
تعداد کل نتایج: ۱۴۶۴