گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵

 

ز عشق تو نهانم آشکارست

ز وصل تو نصیبم انتظارست

ز باغ وصل تو گل کی توان چید

که آنجا گفتگوی از بهر خارست

ولی در پای تو گشتم بدان بوی

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹

 

امید وصل تو کاری درازست

امید الحق نشیبی بی‌فرازست

طمع را بر تو دندان گرچه کندست

تمنا را زبان باری درازست

ره بیرون شد از عشقت ندانم

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲

 

رایت حسن تو از مه برگذشت

با من این جور تو از حد درگذشت

آتش هجر توام خوش خوش بسوخت

آب اندوه توام از سر گذشت

نگذرد بر هیچ کس از عاشقان

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰

 

حسنت اندر جهان نمی‌گنجد

نامت اندر دهان نمی‌گنجد

راز عشقت نهان نخواهد ماند

زانکه در عقل و جان نمی‌گنجد

با غم تو چنان یگانه شدم

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳

 

یار دل در میان نمی‌آرد

وز دل من نشان نمی‌آرد

سایه بر کار من نمی‌فکند

تا که کارم به جان نمی‌آرد

وز بزرگی اگرچه در کارست

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴

 

عشق هر محنتی به روی آرد

مکن ای دل گرت نمی‌خارد

وز چه رویت همی شود غم عشق

روی سرکش که روی این دارد

دامن عافیت ز دست مده

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

جان نقش رخ تو بر نگین دارد

دل داغ غم تو بر سرین دارد

تا دامن دل به دست عشق تست

صد گونه هنر در آستین دارد

چشم تو دلم ببرد و می‌بینم

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵

 

آرزوی روی تو جانم ببرد

کافریهای تو ایمانم ببرد

از جهان ایمان و جانی داشتم

عشق تو هم این و هم آنم ببرد

غمزهات از بیخ وز بارم بکند

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱

 

صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد

راحت تن چون که بگذشت آفت جان بگذرد

خویشتن در بند نیک و بد مکن از بهر آنک

زشت و خوب و وصل و هجران درد و درمان بگذرد

روزگاری می‌گذار امروز از آن نوعی که هست

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲

 

عشقِ تو را خرد نباید شمرد

عشقِ بزرگان نبود کارِ خرد

بارِ تو هرکس نتواند کشید

خارِ تو هر پای نیارد سپرد

جز به غنیمت نشمارم غمت

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

نه وعدهٔ وصلت انتظار ارزد

نه خمر هوای تو خمار ارزد

هم طبع زمانه‌ای که نشکفته است

کس را ز تو هیچ گل که خار ارزد

بر باد تو داد روزگارم دل

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷

 

دردم فزود و دست به درمان نمی‌رسد

صبرم رسید و هجر به پایان نمی‌رسد

در ظلمت نیاز بجهد سکندری

خضر طرب به چشمهٔ حیوان نمی‌رسد

برخوان از آنکه طعمهٔ جانست هیچ تن

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴

 

حسن تو بر ماه لشکر می‌کشد

عشق تو بر عقل خنجر می‌کشد

خدمتش بر دست می‌گیرد فلک

هر کرا دست غمت برمی‌کشد

دست عشقت هرکرا دامن گرفت

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵

 

بدرود شب دوش که چون ماه برآمد

ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد

زیر و زبر از غایت مستی و چو بنشست

مجلس همه از ولوله زیر و زبر آمد

نقلم همه شد شکر و بادام که آن بت

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲

 

نه در وصال تو بختم به کام دل برساند

نه در فراق تو چرخم ز خویشتن برهاند

چو برنشیند عمرم مرا کجا بنشیند

اگر زمانه بخواهد که با توام بنشاند

زمن مپرس که بی‌من زمانه چون گذرانی

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸

 

در همه آفاق دلداری نماند

در همه روی زمین یاری نماند

گل نماند اندر همه گلزار عشق

راستی باید نه گل خاری نماند

عقل با دل گفت کاندر باغ عشق

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵

 

گر وفا با جمال یار کند

حلقه در گوش روزگار کند

ماه دست از جمال بفشاند

گر بر این پای استوار کند

نازها می‌کند جفا آمیز

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷

 

من آن نیم که مرا بی‌تو جان تواند بود

دل زمانه و برگ جهان تواند بود

نهان شد از من بیچاره راز محنت تو

قضای بد ز همه کس نهان تواند بود

خوش آنکه گویی چونی همی توانی نه

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵

 

چون نیستی آنچنان که می‌باید

تن در دادم چنان که می‌آید

گفتی که: از این بتر کنم خواهی؟

الحق نه که هیچ درنمی‌باید

با این همه غم که از تو می‌بینم

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱

 

درد سر دل به سر نمی‌آید

پای از گل عشق برنمی‌آید

آوخ عمرم به رخنه بیرون شد

وین بخت ز رخنه درنمی‌آید

گفتم شب عیش را بود روزی

[...]

۸ بیت
انوری
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۶۱