نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵ - مولانا علی دردزد فرماید
هرچند روی دوست نبینیم سالها
ما را بود هنوز امید وصالها
دارم بسی ز ریشهپوشی خیالها
یابم ز عقد طره دستار حالها
با رخت رقعه رقعه که وصله زدم برو
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۴ - خواجه حافظ فرماید
اگر چه عرض هنر پیش یاربی ادبیست
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست
ز اطلس فلکم پرده در طنبیست
بطاقچه مه و خور جام و کاسه حلبیست
بپرده شاهد کمخاو جلوه کرمیخک
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۹ - سید جلال الدین عضد فرماید
جان ما دوری زخاک کوی جانان برنتافت
کوی جانان از لطافت زحمت جان برنتافت
باقزی تن جامه چون با ماه کتان بر نتافت
تافته تاب رخ شرب زرافشان برنتافت
جامه بین در زیر سوزن کوبزانو چون فتاد
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۳۰ - شیخ سعدی فرماید
کس بچشمم در نمیآید که گویم مثل اوست
خود بچشم عاشقان صورت نبندد غیر دوست
جز قبا و پیرهن نبود بعالم یارو دوست
تن درون پوستین باشد بسان مغزو پوست
با وجود دگمه در در گریبان هر که او
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۳۹ - خواجه حافظ فرماید
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
نازکان کین موزهٔ برجسته بر پا میکنند
چکمه را بهر تنعم زیر و بالا میکنند
یارب این نوخلعتان با میلک و میخک رسان
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۱ - خواجه حافظ فرماید
مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد
زخم هر زخمه که زد راه بجائی دارد
گل بر اطلس اگر چند قبائی دارد
نه قبائیست که گویند بهائی دارد
مشنوا یخواجه تو در مذهب ارباب لباس
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۶ - مولانا حافظ فرماید
در نظر بازی مابیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
در قبا پوشی ما کج کلهان حیرانند
در لباس این سخنان جامه دران میدانند
دانی این گوی در گرد گریبانها چیست
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۷ - شیخ سعدی فرماید
دنیی آن قدر ندارد که براو رشک برند
یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
نیست تشریف لباسی که برو رشک برند
یاقد ناقص او را غم بیهوده خورند
نظر آنانکه نکردند بپشمین شلوار
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۷ - ناصر بخاری فرماید
در آن روزی که خوبان آفریدند
ترا بر جمله سلطان آفریدند
چو دیبای زر افشان آفریدند
درش گوی گریبان آفریدند
بسان غنچه دروی دگمه بنمود
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۹۳ - اوحدی فرماید
ای پیکر خجسته چه نامی فدیت لک
دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک
دیدم کتان کهنه و گفتم فدیت لک
ارزد برم هنوز وصالت هزار لک
زان خار سوزنم عجب آمد که دوختند
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۹۹ - خواجه حافظ فرماید
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
داد تشریف بهار و دل ازان شد شادم
که دگر کرد زحمالی رخت آزادم
چند اندر دکه آش پزان بنشینم
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰ - درویش اشرف نمد پوش فرماید
ترا یار نازک میان گفته ایم
بقدجان بقامت روان گفته ایم
بالباغ نازک میان گفته ایم
بپیراهن آرام جان گفته ایم
بپشمینه شلوار ظاهر کنیم
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳ - شیخ سعدی فرماید
خرما نتوان خورد ازین خارکه کشتیم
دیبا نتوان بافت بدین پشم که رشتیم
اطلس نتوان دوخت از ین پنبه که کشتیم
کمخا نتوان بافت ازین پشم که رشتیم
با جامه چرکن بسیه چال جحیمیم
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا
باد گلبوی سحر خوش میوزد خیر ای ندیم
بس که خواهد رفت بر بالای خاک مانسیم
رخت بین بر حمل وخیز از جامه خواب ای سلیم
بس که پوشد خلق بیما سالها دلق سلیم
انکه بر دنیا براه از رخت پا انداز رفت
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵ - وله ایضا
رفیق مهربان و یار همدم
همه کس دوست میدارند و من هم
قبای صوف بادستار بیرم
همه کس دوست میدارند من هم
اگر گوئی که میل اطلسم نیست
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹ - ایضا خواجه حافظ فرماید
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
چرخ سنجاب شمارو دم قاقم مه نو
ایدل از راه بدین ابلق بیراه مرو
گرزنم دست در آن دگمه زر بفروشم
[...]