گنجور

 
نظام قاری

ای پیکر خجسته چه نامی فدیت لک

دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک

در جواب او

دیدم کتان کهنه و گفتم فدیت لک

ارزد برم هنوز وصالت هزار لک

زان خار سوزنم عجب آمد که دوختند

از تار قرمزی بعذار کتان کلک

سرمای سرد اگر ندهد دست پوستین

هستیم پشت گرم زپشمینه و برک

کمخای خانبالغی و شرب زرفشان

هر کس که دید نقش پری خواند یا ملک

رخت بنفش و دگمه مثال درست و لعل

وان چشم بندو کرده مغرق زرو محک

چادر به تا شوال حجت هر دو بزشت

وی مجمره مکی از زر دامنت کلک؟

باید بپوستین بره در ساخت یا کول

نتوان کشیده چونکه ببر قاقم و قدک

در جامه دان اطلس گلگون نگر که او

مانند آفتاب همی تابد از فلک

قاری به جمع اقمشه نیکو معرفی است

گو نام‌های این همه گفتست یک به یک

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode