گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

در گهر غیرت هفتاد گرامی پسر است

آن پری دخت که مامش خم و تاکش پدر است

تا میان در به صلیب است وسبوبر به سراست

مر مرا تاج ز خورشید و ز جوزا کمر است

شهر از آن اختر عقرب سپر آزرده و من

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

ز زلف و خال داری لشکر‌ی چند

صفی بر بند و بگشا کشوری چند

به چوگان اندرش گویا فتاده است

به پای بادپای او سری چند

بر آن رخ خال‌ها بینم خطر‌هاست

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

رابطه دل به غمزه راه ندارد

کشور ما تاب این سپاه ندارد

دل به نگاهش مده که ترک سپاهی

ملک بگیرد ولی نگاه ندارد

زین تن کاهیده در رمد دل سنگش

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

چرا خورشید و ماهش بر نباشد

اگر سرو از قدش کمتر نباشد

گدائی دارد ار آئینه جام

نکو بنگر که اسکندر نباشد

من از خطش شدم عاشق که میگفت

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۰ - نویافته ها

 

شاه دین گفت به رحمت همه اصحاب صفا را

فارغ از بیعت خود می کنم این لحظه شما را

همه گفتند که دست از تو نداریم خدا را

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

نخست آغاز هر دفتر ستایش پاک یزدان را

که هیچ و پوچ هستی داد این زن‌قحبه امکان را

همی از فر خایه اسب ارواح مکرم زد

رقم منشور سالاری این زن‌قحبه انسان را

به جای آنکه ستایندش در بازار یکتائی

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

شش جهت زن‌قحبه بازار است گوئی نیست؟ هست

و اندر او زن‌قحبگی کار است گوئی نیست؟ هست

گر به دستار است باد کله‌ی زن‌قحبه شیخ

کیر خر را نیز دستار است گوئی نیست؟ هست

هر کجا یک دانه زین...تخم از روی ریع

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

من نگویم آفرینش سر به سر...اند

جنس حیوان خاصه ناطق بیشتر ...اند

در به گوهر جز که دانای تر ونادان خشک

در تر وخشک آنچه بینی خشک وتر...اند

آن چنان کز خانقه خسبان هم از شهروزگان

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

دل از...گان بر کن که این خار

نیارد جز گل...گی بار

بدین...مردم آزمودم

نه رامش زآشتی خیزد نه پیکار

ازین...گانم هر سر موی

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

ماه نو تا همعنان آفتاب آورده ای

آفتاب و ماه در زیر رکاب آورده ای

بر فزودت نیکوئی از خط جهان را رستخیز

راست شد کز سمت مغرب آفتاب آورده ای

شطم از مژگان بپالائی بدان... زلف

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات الحاقی » شمارهٔ ۱

 

گردنده گردون زن قحبه بار است

آسوده کیهان زن قحبه زار است

در گوهر آن پیدا و پنهان

از جبهه این عنف آشکار است

بانگ نی اش را پست و بلند است

[...]

۱۲ بیت
یغمای جندقی