چرا خورشید و ماهش بر نباشد
اگر سرو از قدش کمتر نباشد
گدائی دارد ار آئینه جام
نکو بنگر که اسکندر نباشد
من از خطش شدم عاشق که میگفت
که علم عشق در دفتر نباشد
رخ و خالش نگه کن تا نگوئی
سپهر و ماه را اختر نباشد
عنان ای دل ز مژگانش بپیچان
که یک تن مرد یک لشکر نباشد
فغان از جور چرخ ار ساعد یار
سپهر جام را محور نباشد
ببال ای سر و اگر پستی به راهش
که از این پایه بالاتر نباشد
مثال روی و خالش رسم بستن
در امکان مه و اختر نباشد
دل و مهرش به سلطان کی توان داد
خرابی را که بام و در نباشد
مکن رشح می از لب پاک مپسند
بهشت عدن را کوثر نباشد
حمامی را که دامی بال پرواز
نبندد کاش هرگز پر نباشد
بدین آئین امام شهر یغما
مسلمانم اگر کافر نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر باشد در عالم ور نباشد
همه او باشد و دیگر نباشد
سگ ار چه بیفغان و شر نباشد
سگ ما چون سگ دیگر نباشد
شنو از مصطفی کو گفت دیوم
مسلمان شد دگر کافر نباشد
سگ اصحاب کهف و نفس پاکان
[...]
چنین سروِ روان دیگر نباشد
بر و بالا ازین خوش تر نباشد
چو تو سروی اگر آید در آغوش
کسی را این هوس در سر نباشد
که را باشد چنین ماهی که چون او
[...]
خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
زمانِ خوشدلی دریاب و دُر یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و مِی خور در گلستان
[...]
رهی بی بن که هیچش سر نباشد
هوایی بد کزان بدتر نباشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.