ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
زبس گل که در باغ ماوی گرفت
چمن رنگ ارژنگ مانی گرفت
صبا نافهٔ مشک تبت نداشت
جهان بوی مشک از چه معنی گرفت؟
مگر چشم مجنون به ابر اندر است
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
هر که معشوق محتشم دارد
دلبر و کام دل به هم دارد
روی نیکوش محتشم کرده است
کار معشوق محتشم دارد
زلف جادوش صبر من بر بود
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴
هر گه که گل لعل بخندد به چمن بر
جز جام می لعل نشاید به دهن بر
من جامه گر از جور غم عشق دریدم
گل جامه ز جور که دریده است به تن بر
فریاد کند هر که به بیداد در افتد
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
عید است و حق عید بباید شناختن
وز باده نوش کردن و بربط نواختن
شرع است حق روزه به طاعت گزاردن
شرط است حق عید به عشرت شناختن
اکنون که چنگ و نای به یک جای ساختند
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
خلعت چشم من است راحت دیدار تو
راحت گوش من است لذت گفتار تو
رشک همه عالمند گوش من و چشم من
از پی گفتار تو وز پی دیدار تو
از گل رخسار تو خسته دلم روز و شب
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
سپهر نیکویی را مهر و ماهی
جهان بدخوبی را سال و ماهی
چنین در نیکویی تا کی فزایی
چرا از بدخویی لختی نکاهی
نه بی وصل تو روزم را سپیدی است
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
به جان و دل ترا باشم، چه باشد گر مرا باشی
ز جان و دل جدا باشم چو از چشمم جدا باشی
زوال پادشاهی را ستم کردن سبب باشد
مکن بر دل ستم هرگز، چو بر دل پادشا باشی
تمامی داد دل باشد به دلبر دل عطا دادن
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴
مکن از من حذر ای بی معنی
پرده من مدر ای بی معنی
مکن اندر غم آن زلف چو شب
شب من بی سحر ای بی معنی
کار من نیست به جز خوردن غم
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷
هر زمان این زمانه توسن
عیش بر من به ناخوشی دارد
فلک بر کشیده هر نفسی
مر مرا در کشاکشی دارد
آن سواری که زیر زین هر شب
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۰
معشوقه طرفه طرفه نماید گل از رخان
وز مشک نافه نافه گشاید بر ارغوان
زان طرفه طرفه، طرفه فروشان همه خجل
زین نافه نافه، نافه گشاید همی دهان
خالش چو دانه دانه سپنداست زیر زلف
[...]