مطرب ساوجبلاغ زاغ و کلاغ است

بربط و طنبور آن صدای الاغست

شوره گز و تنگز و سپند و شتر خار

سرو و گل و یاسمین و لاله باغست

در بر صحرا ز برف دیبه اکسون

[...]

دلبرا عیدت خوش و فرخنده باد

لعلت از عیش و طرب در خنده باد

گر زند خورشید لاف همسری

با تو، از روی مهت شرمنده باد

چون حباب سرخ در جام شراب

[...]

کارهای مملکت از قاف تا قاف ای وزیر

جملگی اصلاح شد جز کار اوقاف ای وزیر

این چه تحقیق است کاندر وی همی باشد سبیل

نان مسکینان بسان باده صاف ای وزیر

قاتل فخر است و سلاح شرف جلاد حق

[...]

نه طاقتی که بماند دل من از طلبش

نه جرئتی که شود تن روانه در عقبش

شبی به بستر من خفته بود و جان مرا

نبود جرئت یکبوسه از دو لعل لبش

چرا روی ز پی او دلا بدین جرئت

[...]

سه‌شنبه خواند مرا آن صنم به خانه خویش

که مرهمی نهد از راه مهر بر دل ریش

سه شنبه گشت دوشنبه دوشنبه آدینه

کنون بینم آدینه را چه آید پیش

از آن زمان که هلال دو هفته یعنی بدر

[...]

زهی قدت چو نخل طور سینا

بدانش اوستاد پور سینا

سزد بهر نثار بارگاهت

فشاند نجم دری چرخ مینا

حسودان تو گولانند و کوران

[...]

همیشه شمس به قصد تو گشته یار زحل

هماره ماه برغم تو خفته در عقرب

حکیم با هنر از طعن آن حریف ظریف

غریق بحر الم شد حریق نار غضب

بگفت اینهمه دانم ولیک بختم نیست

[...]

تا محمد علی شه قاجار

صاحب تاج گشت و غاصب تخت

سیل کین کند از عمارت داد

پایه استوار و ریشه سخت

نه سرا ماند در جهان نه وثاق

[...]

مروان بن محمد مروان بن حکم

در سال یکصد و سی و دو ارتحال یافت

در بام ملک نوبت عباسیان زدند

وز خاندان حرب شهی انتقال یافت

ز آن پس بسال ششصد و پنجاه و ششهمی

[...]

بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد

خوش آن کسی که کره خر آمد الاغ رفت

ای باغبان منال ز رنج دی و خزان

بنشین بجای و فاتحه برخوان که باغ رفت

ای پاسبان مخسب که در غارت سرای

[...]

مهلب ابن ابی صفره میرزادی را

شنیده ام که زبونی رسید از قولنج

برای داوری این درد ریخت زر چندان

که گشت جمله تهی خانمان و کیسه و گنج

بپخت فرنیش از شیر گاو و قند و برنج

[...]

دریده کوس و نفیر و علم شکسته ابوالفتح

دراز گشته دم و پاردم گسسته ابوالفتح

از آن سپس که چو گرگ اوفتاد در گله حق

گریخت همچو شغالی ز دام جسته ابوالفتح

ز بختیاری پر دل به صیدگاه دلیران

[...]

تا که سردار اسعد اندر ری

زد علم چون بر آسمان مریخ

نعره توپ و بانگ صاعقه زد

بر رخ ظلم سیلی توبیخ

دهن جور دوخت با مسمار

[...]

بی نصیب از آبرو باشد به گیتی

هر که او دینار یا درهم ندارد

و آنکه از فرزند بی بهره است بی شک

دیده روشن دل خرم ندارد

هرکه را نبود درین گیتی برادر

[...]

بار خدایا مگیر سایه خود را

از سر این کودکان خفته در این مهد

وین ملک ملک بخش را که شبانروز

دارد در انتظار کار جهان جهد

عهدش جاوید کن به گیتی و جاوید

[...]

به عیسی بگو کز خرش پی ببرد

کزین بیش در کشت آدم نچرد

خرت را خدا دیده و شاخ داده

که ناف خران را به شاخش بدرد

نه تنها خرت شاخ دارد چو گاوان

[...]

کارهای مملکت از قاف تا قاف ای وزیر

جملگی اصلاح شد جز کار اوقاف ای وزیر

این چه تحقیق است کاندر وی همی باشد سبیل

نان مسکینان بسان باده صاف ای وزیر

قاتل فخر است و سلاخ شرف جلاد حق

[...]

ای آن کسی که گرفته است آسمان شرف

ز آفتاب کمالت همیشه فرو فروغ

درون مزرع فضل و هنر ز قوس و قزح

نهاده کلک تو بر دوش گاو گردون یوغ

نه رعد نزد تویی حکمتی کند سرفه

[...]

آل عباس را به «قلب صد و سی و دو» رسید

دولت از کوشش ابومسلم

پانصد و بیست و چار سال شدند

ملک را خواجه خلق را منعم

پس قضای الهی آمد پیش

[...]

ملک ایران در دو عهد از دست افغان شد خراب

نام افغان زین سبب در گوش ما شوم آمده

آن یکی در دولت مشئوم شه سلطان حسین

بس خرابیها ز افغان کاندرین بوم آمده

باز در عهد مظفر شه ز افغان شد چنانک

[...]