گنجور

 
ادیب الممالک

مطرب ساوجبلاغ زاغ و کلاغ است

بربط و طنبور آن صدای الاغست

شوره گز و تنگز و سپند و شتر خار

سرو و گل و یاسمین و لاله باغست

در بر صحرا ز برف دیبه اکسون

در شب یلدا ز چشم گرگ چراغست

هرکه به ساوجبلاغ کرد اقامت

چون نگری مبتلا بخبط دماغست

حاکم ساوجبلاغ روز و شب از حرص

مال کسان را بجستجوی و سراغست