ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - این چند بیت از آخر یک قصیده بدست آمد
نگین خاتم جم داشت لعل فرخ تو
سزای دست همایون شه بد آن گوهر
ازین قبل ز پی بوسه بر لب تو نهاد
بلند دست خود آن شهریار نام آور
شنیده ام که چو آن لعل گوهرآگین یافت
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
وزرا پاسبان پادشهند
وزرا خسروان بی کلهند
وزرا در سپهر دولت و ملک
تیر و کیوان و آفتاب و مهند
صدر دیوان ستون ایوانند
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
باد نوروزی به بستان مشک و کافور آورد
ابر فروردین نثار از در منثور آورد
چهره گل آب و رنگ از روی غلمان میبرد
طره سنبل شکن بر گیسوی حور آورد
آن یکی یاقوت رخشان از بدخشان یافته
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸ - تضمین غزل خواجه شیراز
چو مجلس وکلا را ملک مؤسس شد
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
عنایت شه و بخشایش ولیعهدش
دل رمیدهٔ ما را انیس و مونس شد
ز فخر طعنه به مینو زند بهارستان
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸ - اصطلاحات عکاسی
ای عقل دوربین تو در اولین ظهور
بر کرسی ثبوت حقایق فکنده نور
تاریکخانه زمی از عکس چهره ات
روشن چنانکه صبح بهشت از جمال حور
ایجاد بر سه پایه گذارد پی وجود
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷
گر صد هزار بار گدازی در آتشم
پاکیزه تر شوم که زر ناب بیغشم
از باده امید تو مخمور و جرعه نوش
وز ساغر نوید تو سرمست و سرخوشم
گلگون ز اشک و زرد ز غم نیلی از فراق
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی
بار لبو نهاده پشت دراز گوشی
می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی
وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی
طفلان پی چغندر باجهد و سرعت اندر
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۹
چو سالار دولت پی جنگ ملت
به دزدان و بی دولتان معتصم شد
چنان تاخت در کین که بر اهل غیرت
قتالش همی فرض و دفعش مهم شد
در قرمسین تا بن ساوه یکسر
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱
گفت با جفت خویش شیخ حسن
کای پری پیکر لطیف اندام
تا که در مستراح عبدعظیم
بودم ابریق دار خاصه و عام
اندران مرتع خصیب مرا
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - مطایبه
ای ملکزاده راندم ابیاتی
امتثالا لا مرک العالی
انت رکنی و منتهی املی
بک علقت حبل آمالی
فاش گویم که در ولایت فضل
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۴
به سردار اسعد بگو ای که از دم
هزار آتش فتنه خاموش کردی
تو آنی که اصلاح کار جهان را
به دامان فضل خطاپوش کردی
تو آنی که افراسیاب ستم را
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۶
دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی
بار لبو نهاده پشت دراز گوشی
می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی
وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی
طفلان پی چغندر با جهد و سرعت اندر
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۰ - از عبدالعلی خان نامی پالتو خواسته
ولی نعمتا ای که مهر کفت
رباید ز ماه درخشنده ضو
کمالت چو کوه متین دیر پای
خیالت چو ماه معین تندرو
ثریا بود خوشه آسمان
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - تجاوزات همسایگان در جنوب و شمال
ندیدی مگر کاندرین سال شوم
که آتش فرو زد بهر مرز و بوم
دو همسایه اندر هیاهو شدند
بما شیر و با دشمن آهو شدند
به هر شهر لشگر کشید انگلیس
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۸ - در دانش زمین و بخشهای او از گفته پیشینیان
بتا توئی که قدت سرو باغ کاشمر است
رخت بهار ختن بوستان کاشغر است
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
ز بحر مجتث این چامه تنگی از شکر است
چو شرق و غرب زمین خاور است و باختر است
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۱
باری اندر دین چو من حیران شدم
درهمه راه و رهی پویان شدم
اهل حق را بود پیرو مرشدی
با نشان و خوب و پاک از هر بدی
نام او شیخ نظر پیش از علی
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۳ - خبر دادن تیمور از انقلاب روس
سال سی و شش نهد شاه آزادی برخش
می دهد سالار قدرت هر کسی را بهر و بخش
راست می بینم که آشوبی بود در سی و دو
حق همی داند که من آنروز شادم یا که تو
لشکر روس است سرگردان و مغلوب و زبون
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » شورشنامه » بخش ۱۴ - دلداری دادن محمد بانو را
محمد بدو گفت مخروش هیچ
که دشمن نیارد در اینجا بسیج
من آنم که خود آزمودی مرا
شناسیده زین پیش بودی مرا
بخاطر نداری مگر سال پار
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » رستم نامه » بخش ۲ - برانگیختن ایرانیان به جنگ دشمن
مخسب ای برادر که دزدان به خواب
بتازد برِ خفتگان با شتاب
تو در خوابی و خصم بیدار بخت
بدرّد بر اندامت از کینه رخت
بشو سرمهٔ خواب و مستی ز چشم
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۵ - ترجمه اشعار تیمور
گفت تیمور که این ملک شود برهم و درهم
نو شود واقعه فاجعه قتل محرم
لشکر صبر گریزد که چنین خواسته ایزد
ملک ری جمله به یغما رود و کس نستیزد
نعره توپ وتفنگ از در و دیوار خروشد
[...]