گنجور

 
ادیب الممالک

ای ملکزاده راندم ابیاتی

امتثالا لا مرک العالی

انت رکنی و منتهی املی

بک علقت حبل آمالی

فاش گویم که در ولایت فضل

ما همه بنده ایم و تو والی

تالی شعر من توئی که ترا

نیست یک تن در این جهان تالی

گرچه از بهر ماست دیوانم

شد گرو در دکان بقالی

تو مده رایگان ز دست آنرا

که بود قدر و قیمتش عالی

صاحبادانی آنکه سیم و زر است

اصل شادی و بیخ خوشحالی

خاصه آن زر که در بساط قمار

شد نصیبت به پاچه و رمالی

گر از آن قسمتم دهی و چو سرو

در گلستان مکرمت بالی

دامنم پرکنی از آنچه کنی

کیسه ابلهان از آن خالی

آن زمان هر دو مشتهر گردیم

تو به رندی و من به رمالی