قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸
این جهان را سایه تو باد بر سر جاودان
زانکه چندانی که هستی این جهان جان پرور است
گرد سم اسب تو در چشم شاهان توتیا است
نعل سم اسب تو بر فرق میران افسر است
گر کسی صد سال یزدان را پرستد روز و شب
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰
ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست
جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ
رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷
شاه شدادی همیشه تندرست و شاد باد
تا گل و شمشاد باشد با گل و شمشاد باد
باد یزدان جاودانه چاره و فریاد او
دائم او بیچارگان را چاره و فریاد باد
عادت او هست نیکی چرخ با او نیک باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹
جان بدخواهان تاج خسروی رنجور باد
گنج شادی را همیشه جان او گنجور باد
در سرای دوشمنان او همیشه شیونست
از حدیث او جهان پر لؤلؤ منثور باد
دیده ها روشن شود از طلعت پر نور او
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۰
خسروا گر دون بتاج و تخت تو محتاج باد
کار تو با ناز جفت تخت و جام و تاج باد
روز بدخواهان تو چون روز رستاخیز باد
نیک خواهان ترا شب چون شب معراج باد
خنجر تو شیر باد و دشمن تو گور باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۳
دولت شاه جهان پاینده چون خورشید باد
ملک وعمر او چو عمر و ملکت جمشید باد
ناصحش را رخ چو پیش مهر لاله برگ باد
حاسدش را تن چو پیش باد برگ بید باد
جز بیزدانش مباد امید ازین گیتی بکس
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۰
شد اسیر آن بت کو دلبر و جنگ آور بود
شمع صد مجلس و پیرایه صد لشگر بود
بگه بزم دلفروزتر از یوسف بود
بگه رزم عدو سوزتر از حیدر بود
سرفرا کرد و یکی بار بیامد بر من
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۱
برخیز و بمیخانه خرام ای بت کشمیر
می خور که بمی گردد اندوه جوان پیر
آن ناقد هر گوهر و آن کاشف هر راز
کز رطل همی خندد چون برق بشبگیر
گر بوی بسنگ آرد سنبل دمد از سنگ
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۷
ای توئی بیچارگان را چاره و فریادرس
ایزد از هر دو بند و سختی مر ترا فریادرس
هرکه را رنجی بدو آمد تو برداری ازو
بر ندارد رنج تو جز کردکار پاک و بس
جز بکردار نشاط و ناز نگذاری قدم
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۳
هان صائم نواله این سفله میزبان
زین بی نمک ایا منه انگشت بر دهان
لب تر مکن به آب که طلق است در قدح
دست از کباب دار که زهر است توامان
با کام خشک و با جگر تفته در گذر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۵
فراز و نشیب است روی زمین
متاز ای برادر گشاده عنان
سخن نیک بر سنج و از دل بگوی
ره راست بشناس و بی غم بران
برنج ار بکاهم ننالم ز غم
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸
آن کس که گشت ایران ویران بدست او
بسپرد جان بدولت بر شهریار نو
همچون فراسیاب کهن بود جان بداد
بر شهریار پور سیاوش بنار تو
آید چنو سوار دگر بر زمین اگر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۴
شد سرشگم ز آرزوی روی تو چون روی تو
وز فراق روی تو بگداختم چون موی تو
جان من پاینده اندر تن ز مشگین موی تست
دل بود روشن ز روی فرخ دلجوی تو
از نهیب تیر مژگان و کمان ابرویت
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۶
مشوش است دلم از کرشمه سلمی
چنانکه خاطر مجنون ز طره لیلی
چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
بغنچه تو شکر خنده نشئه باده
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۱
ای سر رادان و راستان بدرستی
روی زمین از بلای بخل بشستی
سرو نشاطی بباغ دولت رسته
نیک زدی شاخ و بیخ و نیکو رستی
تا تو بدی جز بکام شاه نرفتی
[...]