گنجور

 
قطران تبریزی

این جهان را سایه تو باد بر سر جاودان

زانکه چندانی که هستی این جهان جان پرور است

گرد سم اسب تو در چشم شاهان توتیا است

نعل سم اسب تو بر فرق میران افسر است

گر کسی صد سال یزدان را پرستد روز و شب

چون مهی کین تو جوید جاودانه کافر است

دست و چشمت جفت ساغر باد و جفت روی دوست

تا بگیتی نام دلدار است و نام ساغر است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode