گنجور

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۱ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن پیر برهمن

 

دگر گفت کای مهتر پاک زیست

بگویی که روشن تر از شید چیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۵ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند

 

برفتند از آن هندوان هرکه زیست

بدیشان همی بخت بر می گریست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۱ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکر برو

 

کمین و فریبش ز بیچارگیست

بدین کار ایشان بباید گریست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۹ - گذشتن فرامرز از آب و رزم کردن با مهارک

 

طلایه بداند که چنداست و چیست

ز لشکر که خفتست و بیدار کیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۷ - رفتن فرامرز به جزیره های هند

 

نمود آشکارا که ایزد یکیست

خبر داد از بود و از هست و نیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۷ - رفتن فرامرز به جزیره فیل گوشان

 

فرامرز گفتش که این غم ز چیست

بدین گونه بیم تو از ترس کیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۹ - رسیدن فرامرز به نخجیر برهمن و سئوال کردن

 

همه کارشان دانش و نیکوییست

به دانایی و رادی و فرهیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۱ - سئوال دوم فرامرز از برهمن

 

چو نزد تو از نیک و بد فرق نیست

بدان رای و دانش بباید گریست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۳ - سئوال چهارم فرامرز از برهمن

 

کجا شرم بخشایش ایزدیست

ز بی شرم و آزرم باید گریست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۳ - سئوال چهارم فرامرز از برهمن

 

کجا بردباری سر مردمیست

به نابردباران بباید گریست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۲ - کشتن فرامرز،گرگان را

 

شویم و ببینیم تا حال چیست

مبادا که برخود بباید گریست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۹ - رسیدن فرامرز به ملک باختر

 

همانا که ماندند مردی دویست

هزیمت غنیمت شمرد آنکه زیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۵ - گم شدن فرامرز از لشکر

 

بدین گونه می راند فرسنگ بیست

ندانست کان آتش تیز چیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

ز دینار و گنجم خود اندازه نیست

همان گوهر و لعل از اینجا بسیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز

 

ابا آن که این آرزو اندکیست

بکوشیم تا در تن و جان رگیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز

 

همانا که از صد یکی بیش نیست

چو او نامور در جهان کس نزیست

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۲