سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت اول
سر ره گرفتی و راه تو چیست
ندانی که این لشکر و پیل کیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸ - آغاز داستان فرامرز پور رستم زال و بانو گشسب خواهر او
بپرسید بانو که این چهره کیست
که در پرنیان نقش روی پریست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۵ - رفتن فرامرز و ایرانیان به جنگ کرگدن و کشته شدن کرگدن به دست فرامرز
بدوگفت ز ایدر به فرسنگ بیست
چنان شد که کس را نشانی نه زیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۶۱ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن پیر برهمن
دگر گفت کای مهتر پاک زیست
بگویی که روشن تر از شید چیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۵ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند
برفتند از آن هندوان هرکه زیست
بدیشان همی بخت بر می گریست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۱ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکر برو
کمین و فریبش ز بیچارگیست
بدین کار ایشان بباید گریست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۹ - گذشتن فرامرز از آب و رزم کردن با مهارک
طلایه بداند که چنداست و چیست
ز لشکر که خفتست و بیدار کیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۷ - رفتن فرامرز به جزیره های هند
نمود آشکارا که ایزد یکیست
خبر داد از بود و از هست و نیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۹ - رفتن فرامرز به جزیره کهیلا و پذیره شدن شاه کهیلا،فرامرز را
همانا که فرسنگ بودش دویست
که گفتی برو در زمین جای نیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۷ - رفتن فرامرز به جزیره فیل گوشان
فرامرز گفتش که این غم ز چیست
بدین گونه بیم تو از ترس کیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۹ - رسیدن فرامرز به نخجیر برهمن و سئوال کردن
همه کارشان دانش و نیکوییست
به دانایی و رادی و فرهیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۱ - سئوال دوم فرامرز از برهمن
چو نزد تو از نیک و بد فرق نیست
بدان رای و دانش بباید گریست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۳ - سئوال چهارم فرامرز از برهمن
کجا شرم بخشایش ایزدیست
ز بی شرم و آزرم باید گریست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۳ - سئوال چهارم فرامرز از برهمن
کجا بردباری سر مردمیست
به نابردباران بباید گریست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۲ - کشتن فرامرز،گرگان را
شویم و ببینیم تا حال چیست
مبادا که برخود بباید گریست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۹ - رسیدن فرامرز به ملک باختر
همانا که ماندند مردی دویست
هزیمت غنیمت شمرد آنکه زیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۵ - گم شدن فرامرز از لشکر
بدین گونه می راند فرسنگ بیست
ندانست کان آتش تیز چیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز
ز دینار و گنجم خود اندازه نیست
همان گوهر و لعل از اینجا بسیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز
ابا آن که این آرزو اندکیست
بکوشیم تا در تن و جان رگیست
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز
همانا که از صد یکی بیش نیست
چو او نامور در جهان کس نزیست