گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

سحرم نوبتی شاه چو زد نوبت عید

از در میکده‌ام مژدهٔ رحمت برسید

کای خراباتی مخمور بهل خواب و خمار

کانچه می‌خواستی از بخت میسر گردید

آمد از پرده برون آن بت پیمان‌شکن

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸

 

تاکی کمان نماید و پیکان نهان کند

صیدی که رام اوست چرا امتحان کند

در باغ غیر سرو قدش تا بکی چمد

عشاق را چو فاخته کو کوزنان کند

تیر نظر بعمد بزد چشم او بدل

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲

 

مطرب امشب راه دیگر می‌زند

پرده دل را به نشتر می‌زند

تا که آرد صوفیان را در سماع

ساز بر قانون دیگر می‌زند

من مسلمان بودم ای اسلامیان

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

کس نمک با شکر برآمیزد

یا بمه مشک تر برآمیزد

لعل تو این کند بشیرینی

چون رطب با قمر برآمیزد

چون تو غلمان حوروش زاید

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۴

 

عاشق و میْ‌پرست و شیداییم

رانده از کعبه و کلیساییم

نه پسند برهمنیم و نه شیخ

پیش این هردو فرقه رسواییم

بگسستیم سبحه و زنار

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۵

 

شکایت از خم زلفین یار چون گویم

که من ملازم چوگان موی چو گویم

مباد آنکه رسد نام تو بگوش رقیب

زاشتیاق تو دیگر سخن نمیگویم

بآن رسیده که زخم درون شود بهبود

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۲

 

مرحبا ای سحاب درافشان

ای زتو آب در در عمان

مردگان از تو زنده همچو مسیح

جسم پوسیده از تو یافت روان

کوری موش سیرتان بخیل

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۳

 

تا چند حدیث از جم روجام دمادم زن

جامی کش و پشت پا بر مملکت جم زن

منت زملک بیجاست کز عشق بود خالی

جهدی کن و دست و دل بر دامن آدم زن

اول علم تجرید بر گنبد گردون کش

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۳

 

تا نکنم به پیش کس شکوه ز تند خوی او

عذر اقامه میکند حسن بهانه‌جوی او

عشق تو را سمندرم باغ گل است اخگرم

طالب آتش از چه رو شکوه کند ز خوی او

بلبل باغ هر سحر گوید با دو چشم تر

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۴

 

تو نه ای زآب و خاک از نوری

بچه ناز پرور حوری

گر بعقباست جنت موعود

تو بدنیا بهشت موعودی

زآن لب پرنمک خبر دارد

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۰

 

در طور دلم نورصفت جلوه‌گر آیی

شب شعله شوی باز و چو شمعم به سر آیی

سودا نهمت نام و یا عشق کدامی

هر روزه به رنگ دگری جلوه‌گر آیی

گه بانگ انا الحق به سر دار برآری

[...]

۱۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی