گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

کس نمک با شکر برآمیزد

یا بمه مشک تر برآمیزد

لعل تو این کند بشیرینی

چون رطب با قمر برآمیزد

چون تو غلمان حوروش زاید

کز پری یا بشر برآمیزد

کی بود تاب جلوه تو مها

خس کجا با شرر برآمیزد

کفر و اسلام را زچهره و زلف

یار با یکدیگر برآمیزد

فتنه حسن است گرچه خواهد شد

حسن چون با نظر برآمیزد

هر که لب بی لبت بجام برد

می بخون جگر برآمیزد

ناله شبگیر و آه عرش مسیر

کاشکی با اثر برآمیزد

عارفان بچشم خود دیدند

شیخ گر با خبر برآمیزد

برخوری از نهال عیش جهان

بید گر با ثمر برآمیزد

فکر یعقوب چیست در همه عمر

که دمی با پسر برآمیزد

گر درآئی تو نیمه شب از در

شب ما با سحر برآمیزد

هیچ در دست جز خیالش نیست

هر که با آن کمر برآمیزد

هر که آشفته تاجر عشق است

همه جا با ضرر برآمیزد

آهوی مست آن بت چینی

همه با شیر نر برآمیزد

جز علی کیست از بشر ممکن

که بخیر البشر برآمیزد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode