تا چند حدیث از جم روجام دمادم زن
جامی کش و پشت پا بر مملکت جم زن
منت زملک بیجاست کز عشق بود خالی
جهدی کن و دست و دل بر دامن آدم زن
اول علم تجرید بر گنبد گردون کش
آنگه زتجرد دم چون عیسی مریم زن
از بند نقاب آن گل بگشود گره در باغ
گو بلبل شیدا را لاف از گل خود کم زن
برخیز پریشان کن آن کاکل مشک افشان
یعنی که بفرق ماه از غالیه پرچم زن
برهم زدن ار خواهی جمعیت دلها را
یک سلسله مو بگشا صد سلسله برهم زن
ساقی زدهان و لب ما را شکر و می بخش
مطرب ز نِی و بربط ، گه زیر و گهی بم زن
سررشته جان بربند با دام سر زلفت
بر پرده دل تیری زآن ابروی توأم زن
صد ملک دلت امروز از غمزه مسلم شد
رو نوبت خوبی را بر خویش مسلم زن
از طرز خرام خوش خون در دل طوبی کن
آتش ز رخِ دلکش ، بر نیّرِ اعظم زن
چون یونس اگر خواهی از سر دل آگاهی
با قطره چه آویزی ، رُو پهلو ؛ بر یَم زن
گر میل رهائی هست زآن سیل خطر مندت
رو دست تولا را بر میر معظم زن
گر دست نخواهد داد بوسیدن آن درگه
خیز و سگ کویش را بوسی دو بمقدم زن
دستان مکن از دستان از دست خدا برگو
مردانه بمیدان طعن بر صولت رستم زن
زنجیری زلف توست آشفته نگاهش دار
دیوانه عشق توست سنگش زن و محکم زن
خلد است وصال او دوزخ غم هجرانش
کم قصه زجنت خوان کم دم زجهنم زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق، فراق و معنویت پرداخته است. شاعر مخاطب را به عشق ورزی و غوطه ور شدن در احوالات عشق دعوت میکند. او تاکید میکند که عشق نباید خالی از احساس باشد و باید تلاش کرد تا به عمق آن پی برد. شاعر با استعارههای مختلف از گل و بلبل، قمر و زلف و دیگر نمادها، زیباییها و آتش عشق را توصیف میکند. همچنین اشاره به اهمیت دلدادگی و زیبایی در ارتباطات انسانی دارد و به مخاطب میگوید باید با دلی پر از اشتیاق و عشق به سراغ محبوب برود، حتی اگر با درد و فراق همراه باشد. در نهایت، شاعر بیان میکند که وصال عشق بهشت است و دوری از آن میتواند دردناک و جهنمی باشد.
هوش مصنوعی: چرا همچنان از قصههای جم و یادگارهای او صحبت میکنی؟ نوش یک می را بگیر و به سرمایهگذاری بر روی آن و گذراندن زندگیات بیشتر فکر کن.
هوش مصنوعی: ناز و تنبلی در عشق جایی ندارد، پس تلاشی کن و با همه وجود به دامان انسانیت و محبت بپیوند.
هوش مصنوعی: ابتدا علم خالص و پاک را بر فراز آسمانها برافراشته کن، سپس از این حالت تهی و خالص، مانند عیسی مریم، دم و روحی تازه به وجود آور.
هوش مصنوعی: گل، نقاب خود را برداشت و گرهای که بر آن بود را باز کرد. در باغ به بلبل عاشق بگو که از زیبایی گل خود کم نگوید و به خود نبالد.
هوش مصنوعی: بیا و با زیباییهای خود ما را غافلگیر کن، مانند زنی که با موهای مشکی و درخشان خود توجّهها را جلب میکند و برتریاش را در میان دیگران نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دلها را منسجم کنی، کافی است موهای خود را باز کنی؛ با یک حرکت ساده میتوانی چندین پیوند و ارتباط را نابود کنی.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بادهای به ما بده و لبهای ما را شیرین کن. ای نوازنده، با نی و بربط نوا بزن، گاه ملودی را پایین بیاور و گاه بالا ببر.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که جانش را با محبت و زیبایی او مهار کرده است. همچنین، از پرده دلش که به عنوان نمادی از عشق و احساسات اوست، تیر زیبای ابروی معشوق خارج میشود که نشاندهنده تأثیری عمیق بر دل اوست. در واقع، شاعر احساس میکند که زیبایی معشوقش به گونهای در او نفوذ کرده که احساسات و جانش را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: امروز دل تو به خاطر یک نگاه، مانند صد ملک محکم و مستحکم شده است؛ پس نوبت به شادی و خوبی رسیده، آن را بر خودت اجابت کن.
هوش مصنوعی: از حالت دلربای تو آتش دلم برانگیخته میشود، مانند شعلهای که از چهرهی زیبا بر بلندترین کوهها میافروزد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از عمق قلبت آگاهی پیدا کنی، مانند یونس نرو در دل دریا و با یک قطره آب خودت را مشغول نکن، بلکه به سمت دریا برو و با تمام وجودت در آن غوطهور شو.
هوش مصنوعی: اگر تمایل به رهایی داری، از آن خطر بزرگ دوری کن و دست محبتت را به سوی بزرگترین مقام دراز کن.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی آن درگاه را ببوسی، پس بلند شو و سگ را که در آنجا است، ببوس. از این کار، سر تو را بالا میبرد.
هوش مصنوعی: دستت را از دستان خدا دور مکن و با شهامت به میدان بیا و بر قدرت رستم طعنه بزن.
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند زنجیری است که آشفته و نامنظم شده است. چشمهای میشترین را نگاه دار، چون او دیوانهی عشق تو شده است. با قدرت و محکم بر او ضربه بزن.
هوش مصنوعی: بهشت در نزدیکی اوست، اما دوری او عذاب بزرگ و دوزخی است. پس از داستانهای جهنم بگویید و از آتش آن دم بزنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای یار مقامر دل پیش آی و دمی کم زن
زخمی که زنی بر ما مردانه و محکم زن
در پاکی و بیباکی جانا چو سراندازان
چون کم زدی اندر دم آن کمزده را کم زن
اشغال دو عالم را در مجلس قلاشان
[...]
ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن
زخمی که زنی بر ما مردانه و محکم زن
گر تخت نهی ما را بر سینه دریا نه
ور دار زنی ما را بر گنبد اعظم زن
ازواج موافق را شربت ده و دم دم ده
[...]
مردانه قماری کن دستی به دو عالم زن
خصلی که نهی پر نه نقشی که زنی کم زن
هر دم چو فلک لعبی از پرده برون آری
این شعبده یک سو نه وین معرکه برهم زن
گر مهر نهی بر دل از شوق پیاپی نه
[...]
گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن
هم نکتهٔ وحدت را با شاهد یکتاگو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
[...]
ای دل ز غنم کم گو، از فقر و فنا دم زن
سلطان حقیقی شو، پا بر همه عالم زن
این ملکت فانی را، با دون طلبان بگذار
در دولت باقی چنگ، چون زاده ی ادهم زن
رب ارنی گویان، در طور تقرب شو
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.