گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - تقاضای کاه

 

که خواستم از تو زابلهی من

گفتی که رهیم نیست اینجا

ته تو نه رهی تو نه کاهت

ای عشوه فروش باده پیما

انبار و رهی چه حاجت ای خر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - آفتاب راد نیست

 

من عجب دارم همی از شاعران

تا چرا گویند راد است آفتاب

گرد صحرا سال و مه گردد همی

تا کجا در یابد او یک قطره آب

برخورد آن آب و آنگه میدهد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - لغز شمشیر

 

چیست آن آتش با گونه آب

سربسر پر در و لولوی خوشاب

گوهرش ریخته بر صفحه سر

همچو بر روی زمرد سیماب

از نمایش گهر و رنگش راست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - شکایت از دوری

 

هست سوگندم بنام آنکه هست

پیش علمش ذره همچون آفتاب

وانکه بی الهام ارشادش خرد

باز نشناسد خطا را از صواب

کز فراق حضرتت من بنده را

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵ - کمال الدین محمود

 

دوستی دی سخنی خوش میگفت

دوستی کو بسخن استادست

که کمال الدین محمود الحق

پسری سخت کریم ورادست

در وی انصاف بسی معنی هاست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶ - نکوهش فرستنده شراب بد

 

ای کریمی که دام منت را

کرم و بخشش تو دانه ماست

بهمه وقت چون فرو مانیم

کف زربار تو خزانه ماست

گر بخدمت همیرود تقصیر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - اشتیاق بلقای دوست

 

بخدای قدیم و قادر و حی

که جز او حی جاودانی نیست

که مرا بی لقای مخدومان

هیچ حظی زرندگانی نیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸ - نیز هم

 

بخدائی که هر که بنده اوست

در دو عالم حقیقت آزادست

کاصفهان بی حضور مخدومان

اصفهان نیست وحشت آبادست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹ - مدحت بی‌نعمت

 

از من اکنون هرکسی را آرزوی مدحتست

رایگان بی‌آنکه بر من هیچ کس را نعمتیست

این قدر یارب ندانند آنچه ایشان می‌کنند

خامشی در حق ایشان بهترینم مدحتیست

راستی با این تفضل‌ها و این انعام‌ها

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - ذم عجب و کبر

 

با چنین کوتهی و مختصری

از تو این کبر و عجب بوالعجبیست

وجبی نیستی و پنداری

کز سرت تا بآسمان وجبیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - تواضع

 

بر چو من بنده گر قیامی کرد

آنکه مطلق جهان مستوفاست

من بدین مکرمت بزرگ شدم

وز بلندی قدر او بنکاست

نکته دیگرست اینجا خرد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲ - تکذیب حاسدان

 

بخدائی که رازهای ضمیر

پیش علمش برهنه و فاشست

لطف او را درین نشیمن خاک

آب زراد و باد فراشست

کانچه گفتند حاسدان بغرض

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - شوق حضور

 

بخدائی که علم واسع او

پاک از هر چه شبهتی و شکیست

که مرا بی حضور خدمت تو

زندگانی و مرگ هر دو یکیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - شکایت از حرمان

 

ایا صدری که خورشید فلک را

به پیش رای تو بر خاک خدست

بدست ظلم از عد تو بندست

بپیش فتنه از حزم تو سدست

سخای تو فزون ازابر و بحرست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - شکوه از درد چشم

 

ای بلبلی که وقت ترنم ز نغمه ات

سطح محیط گنبد پیروزه پرصداست

لفظت شکر فروش و ضمیرت گهرفشان

کلک تو نقشبند و بیان تو دلگشاست

آن بکر معنی تو که حامل بنکته هاست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶ - تقاضای رسم

 

ای کریمی که در جهان کرم

کس چو تو صدر بنده پرور نیست

مثل طبع تو هیچ دریا نی

همچو رای تو هیچ اختر نیست

بکرم یک دو لفظ من بشنو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - تقاضا

 

خداوندا کمینه چاکر تو

کت اندر بندگی یکروی و یکتاست

ز خدمت یکدو روز اردورماندست

مگو سرگشته نا پای برجاست

بخاک پای تو کان نیست تقصیر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - تقاضا

 

ای کریمی که در جهان کرم

بخشش بی ریات عادت و خوست

میزبانی است تازه روی گفت

که همه پشت گرمی من ازوست

پشتم از خدمتت دوتاست چرا

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - هنر و حرمان

 

هر که را از هنر نصیبی هست

دان که بر قدر آنش حرمانیست

وان کش از روزگار حظی هست

دان که در خورد آنش نقصانیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - فرق میان دشمن و دوست

 

ای صدر دوست پرور دشمن نواز راد

لفظی شنو که ان همه مغزست و پوست نیست

این دشمنان و دوست بیک جای داشتن

گر گویدت کسی که طریقی نکوست نیست

فرقی بکن ازانکه ترا دوست بود و هست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
۸
sunny dark_mode