گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در نعت رسول اکرم (ص)

 

ای از بر سدره شاهراهت

وی قبه ی عرش تکیه گاهت

ای طاق نهم رواق بالا

بشکسته ز گوشه ی کلاهت

هم عقل، دویده در رکابت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - چیستان در مدح رکن الدین

 

چیست آن جرم مربع بفلک ساخته جای

آنکه دارد ز شرف بر سر نه گردون پای

خال رخساره دین چتر سر خسرو شرع

نقطه نون نبوت علم علم فزای

مردم چشم شریعت حجرالاسود عقل

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مدح علاءالدوله

 

با من آخر صنما جنگ چرا باید داشت

وز منت بیهده دل تنگ چرا باید داشت

با عدو مردمی و وصل چرا باید کرد

با من این عربده و جنگ چرا باید داشت

گر کنی سوی من آهنگ روا نیست و لیک

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح سلطان ملکشاه

 

ای مملکت ببال که عهد شهنشهست

وی سلطنت بناز که سلطان ملک شهست

تا بر زدست سر ز گریبان ملک شاه

دست ستم زدامن انصاف کوتهست

ای آفتاب دولت تابنده باش از آنک

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - در مدح ظهیرالدین و شکایت از روزگار

 

نالم همی و سود نبینم ز ناله‌ام

فریاد من نمی‌رسد این اشک ژاله‌ام

با آنکه نیست هیچ به فردا امید من

باشد ذخیره محنت پنجاه‌ساله‌ام

یک لقمه بی‌جگر ندهد ور دهد فلک

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مدح صدر والاقدر

 

باز این چه عربده است که با ماهمی کنی

باز این چه شعبده است که پیدا همیکنی

از مشک ناب دایره بر مه همی کشی

وز عود خام پرده دیبا همی کنی

میزن گره بمشک که چابک همیزنی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در شکایت از روزگار

 

بازم ز دور چرخ جگر خون همیشود

کارم ز روزگار دگرگون همیشود

رازم ز قعر سینه بصحرا همی فتد

دردم ز حد صبر بیرون همیشود

آهم نفس گرفته بعیوق میرسد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در مدح رکن الدین مسعود

 

عشق چون دل سوی جانان میکشد

عقل را در زیر فرمان میکشد

شرح نتوان دادن اندر عمرها

آنچه جان از دست جانان میکشد

تا کشید آن خط مشگین گرد ماه

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در مدح رکن الدین

 

تا همی بر گل نقاب از خط مشکین آورد

مرکب صبر مرا هر لحظه در زین آورد

چرخ از کف الخضیب انگشت حیرت بر دهان

پیش آن رخسار و آن دندان شیرین آورد

شاهراه عرصه عشق رخ او عقلرا

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان ملکشاه سلجوقی

 

یارب این خوش نفس باد صباست

یا نسیمی ز دم مشگ ختاست

جان همی تازه شود زین دم خوش

اینت خرم که دم باد صباست

باغ و بستان را زانصاف بهار

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - در مدح رکن الدین

 

باد بهشتست یا نسیم بهارست

بوی بهارست؟ نیست مشگ تتارست

برگ گلست این نه؟ چیست عارض دلبر

شاخ بنفشه است؟ نیست طره یارست

باغ چو فردوس پر ز نقش بدیعست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - در مدیح

 

المنة لله تبارک و تعالی

کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی

المنة لله که بیفزود بجاهت

هم مسند و هم منبر را فرو جلالی

المنة لله که بیستان شریعت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳ - در مدیح

 

ای بهر مدح سزا مسند تو

برتر از مدح و ثنا مسند تو

مسند فضل و سخا منصب تو

منصب صدر قضا مسند تو

سجده جای شعرا مدحت تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۴ - در مدح قوام الدین

 

داد صبا مژده که ساغر بخواه

یوسف گل باز برآمد زچاه

لشگر نوروز برون تاختند

رفت دی سرد دم عمر کاه

شاه ریاحین سوی بستان چمید

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح اقضی القضاة رکن الدین صاعد

 

اینک اینک چتر سلطان شریعت در رسید

ماه منجوقش بر اوج گنبد اخضر رسید

صدر عالم رکندین اقضی القضاة شرق و غرب

آفتاب مسند و اعجوبه منبر رسید

لعبت چشم شریعت قرة العین وجود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۶ - در مدح شهاب الدین خالص

 

هلال ماه صیام از سپهر ناگاهی

بتافت آنک، ربی و ربک اللهی

بسان زورق سیمین میان دریائی

بشکل نعلی زرین فتاده در راهی

چنانکه بردم طاوس نیم دایره

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق