گنجور

 
۱
۲
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

آنرا که خدا از قلم لطف نگارد

شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد

مشاطه چه حاجت بود آن را که همی حسن

هر ساعت ماهی ز گریبانش برآرد

انگشت نمای همه دلها شود ار چه

[...]

۱۳ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۰

 

سرشگی کز غم معشوق بارم

همه رنگ لب معشوق دارد

شنیدستی به عالم هیچ عاشق

که از دیده لب معشوق بارد

۲ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

ای که از بهر خدمت در تو

بست دولت میان و کام گذارد

پیش از آن کم زمانه آش کند

فضل کن سیدی فرست آن آرد

هر که از دیدن تو خرم نیست

[...]

۳ بیت
سنایی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۴