سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - این توحید به حضرت غزنین گفته شد
ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها
وز حجت بیچونی در صنع تو برهانها
در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها
بر علم قدیم تو پیدا شده پنهانها
در بحر کمال تو ناقص شده کاملها
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در مدح بهرامشاه
عقل کل در نقش روی دلبرم حیران بماند
جان ز جانی توبه کرد آنک بر جانان بماند
جان ز جان کردست شست آن گه ز خاک پای او
جان پیوندیش رفت و جان جاویدان بماند
صبح پیش روی او خندید و بر خورشید چرخ
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - در استغنای معشوق طناز و وفای عاشق
عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
به سر تو که همی زیره به کرمان آرند
ور خرد بر تو فشانند همیدان که همی
عرق سنگ سوی چشمهٔ حیوان آرند
ور دل و دین به تو آرند عجب نبود از آنک
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در مدح بهرامشاه
روز بر عاشقان سیاه کند
مست چون قصد خوابگاه کند
راه بر عقل و عافیت بزند
ز آنچه او در میان راه کند
گاه چون نعل اندر آذر بست
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۲ - در مراتب مقام انسان
ای ایزدت را رحمت آفریده
در سایهٔ لطف بپروریده
ای نور جمالت از رخ تو
انگشت اشارت کنان بریده
آوازهٔ تو در هوای وحدت
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح احمد عارف زرگر گوید که به حج رفت از بلخ و حج نیافت
ای ز عشق دین سوی بیتالحرام آورده رای
کرده در دل رنجهای تن گداز جانگزای
تن سپر کرده به پیش تیغهای جان سپر
سر فدا کرده به پیش نیزههای سرگرای
گه تمامی داده مایهٔ آب دستت را فلک
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۵
ای یوسف نامی که همیشه چو زلیخا
جز آرزوی صحبت تو کار ندارم
یعقوب چو تو یوسفم اندر همه احوال
زان جز غم روی توفیاوار ندارم
دکان ترا جز فلک شمس ندانم
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۶ - در فضیلت عدالت
عدل شمعی بود جهان افروز
ظلم شه آتشی ممالک سوز
رخنه در ملک شاهی آرد ظلم
در ممالک تباهی آرد ظلم
شه چو ظالم بود نپاید دیر
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۳ - اندر رزق گوید
جانور را چو خوانش پیش نهاد
خوردنی از خورنده بیش نهاد
همه را روح و روز و روزی از اوست
نیکبختی و نیک روزی از اوست
روزی هریکی پدید آورد
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۷۷ - التمثیل فی معنی اولئک کالانعام بل هم اضل
کرهّای را که شد سه سال تمام
رائضش درکشد به زخم لگام
مر ورا در هنر بفرهنجد
توسنی از تنش بیاهنجد
کرّه را بر لگام رام کند
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۹ - ذکر سماع قرآن
مر جُنُب را به امر یزدانش
پس نه مهجور کرد قرآنش
پسِ زانوی حیرتش بنشاند
لایمسّه چو بر دو دستش خواند
مُقری زاهدی از پی یک دانگ
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۳۳ - صفت قتل حسینبن علی علیهالسّلام به اشارهٔ یزید علیه اللعنة
دشمنان قصد جان او کردند
تا دمار از تنش برآوردند
عمروعاص از فساد رایی زد
شرع را خیره پشت پایی زد
بر یزید پلید بیعت کرد
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۱ - فصل فیالزّهد والحکمة والموعظة والنصیحة
عزمت از حضرت نبی و علیست
در لحاف خلاف خفتن چیست
کودکان راست فرش و بستر خواب
مرد را ذوالفقار همچون آب
وقت نامد که از رهِ آزرم
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۴۶ - الجهل داءٌ بلا دواءٍ والحمقُ حفرةٌ بلا عُمقٍ
داعیانی که زادهٔ زمنند
بیشتر در هوای خویشتنند
از خودی خویش زین جهان برتر
وز بدی از اجل گلو بُرتر
همه چون از کتاب فهرستند
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۴ - التمثیل فیالعالم والمتعلّم
از عمل مرد علم باشد دور
مثل این مهندس و مزدور
آن ستاند مهندس دانا
به یکی دم که پنج مه بنّا
وآن کند در دو ماه بنّا کرد
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۱۳ - التمثّل فی احتراق العشق و اظهاره
رفت وقتی زنی نکو در راه
شده از کارهای مرد آگاه
دید مردی جوان مر آن زن را
کرد پیدا در آن زمان فن را
بر پی زن برفت مرد به راه
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۷ - در حرص و شهوت و خشم گوید
بر سه نوع از ستور و دیو و ددست
سر و گردن یکی دو پا و دو دست
سگ و اسبست با تو در مسکن
آن گزندهست و این دگر توسن
آن مروّض کن این مُعلّم کن
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۲ - تمثیل در مذمّت دوستی دنیا
ای گرفته به دست حرص و امل
پیر زالی سر تو زیر بغل
دو جهان آنکه علوی و سفلیست
صورت هر دو باز گویم چیست
این یکی پیر تنگ میدانیست
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۸ - حکایت در ظالم و مظلوم
کودکی با حریف بیانصاف
گفت کای سر به سر دغا و خلاف
تو درازی و نیز در یازی
پس همان به که گَوز کم بازی
اندرین شاهراه بیم و امید
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۰ - در وصف بدان گوید
من ندانم ز جملهٔ اشرار
پُر گناهی چو بیگناهآزار
جز سیه روی وقت بیدادی
نکند همچو زنگیان شادی
شغل دولت که از ستم سازی
[...]