الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی
عروس بخت ما را ماه در آیینه میرقصد
که شمع حجله میخندد به روی چون تو دامادی
من این پیرانهسر تاجی که دارم با تو خواهم داد
که از بخت جوان با دولت طبع خدادادی
به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد
کمان ابرو تو را صیدم که در صیادی استادی
چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت
الا ای خسرو شیرین که خود بی تیشه فرهادی
قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لب شیرین
خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی
عروس ماه شاید چون تویی شیرین پسر زاید
مگر پروردهٔ دامان حوری یا پریزادی
من از شیرینی شور و نوا بیداد خواهم کرد
چنان کز شیوه شوخی و شیدایی تو بیدادی
تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی
خوشا غلطیدن و چون اشک در پای تو افتادن
اگر روزی به رحمت بر سر خاک من استادی
جوانی ای بهار عمر ای رویای سحرآمیز
تو هم هر دولتی بودی چو گل بازیچه بادی
به پای چشمه طبع لطیفی شهریار آخر
نگارین سایه ای هم دیدی و داد سخن دادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و طراوت معشوقهای میپردازد که چون گل و شاخ شمشاد زیباست. شاعر به او خطاب میکند و از لطافت جوانی و شگفتیهای عشق و زندگی میگوید. او به مفاهیمی چون شادی، زیبایی و عشق به تصویر میکشد و از استعدادهای خود در شعر و نغمهسرایی با شوق صحبت میکند. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که یاد و محبت معشوق برایش فراموش نشدنی است و آرزو میکند که روزی در کنار هم باشند. شعر به طور کلی حس جوانی، زیبایی و عشق را با بیانی شاعرانه و جذاب منتقل میکند.
هوش مصنوعی: ای گل زیبا و ناز، تو همانند شاخ شمشاد و نخل های خوش فرم، دلربا و منحصر به فرد هستی.
هوش مصنوعی: عروس خوشبختی ما در آئینه مانند ماه میرقصد و شمع حیاط مراسم عروسی به خاطر زیبایی تو تبسم میکند.
هوش مصنوعی: من این سرپیر را که تاجی بر سر دارد، با تو تقسیم خواهم کرد تا از خوششانسی جوان و استعداد طبیعی که خداوند به من داده، بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: هر لحظه که به فکر تو میافتم، گویی یک صیاد در کمین نشسته است. ابروی تو به مانند کمانی است که من را شکار کرده و تو در این هنر صید بسیار ماهر هستی.
هوش مصنوعی: چه حس شگفتانگیزی دارد زمانی که با قلم سیاه تو، پیکرها را مینویسند. ای پادشاه شیرین، تو نیاز به ابزاری برای خلق زیباییهای خود نداری، زیرا خودت بسی زیبا هستی.
هوش مصنوعی: قلم و نوشتن زیبا و گفتار دلنشین همچنان که لبهایمان هم شیرین است، همه اینها نعمتهایی هستند که باید سپاسگزارشان باشیم، درست مانند طوطیای که در قنادی با زیبایی و مهارت خود صحبت میکند.
هوش مصنوعی: شاید عروس ماه از زیبایی تو باشد که پسری شیرین به دنیا میآورد، مگر اینکه او از دامان یک حوری یا موجودی افسانهای بزرگ شده باشد.
هوش مصنوعی: من از تلخیهای زندگی و نواهای غمناک رنج خواهم برد، درست مثل اینکه از شیوهی بازیگوشی و دیوانگی تو درد میکشم.
هوش مصنوعی: تو خود یک شعر هستی و مانند سحر و پری، به افسانه شباهت داری. نمیدانم به خاطر کدامین افسون و شعر، در دام من گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است دنیا و آدمهایش از یادم بروند، تو هرگز فراموش نخواهی شد، به شرطی که گاهی اوقات هم به یاد من باشی.
هوش مصنوعی: خوشحال میشوم اگر روزی بر سر خاک من بیایی و مثل اشک در پای تو بیفتم و بر روی زمین غلط بزنم.
هوش مصنوعی: جوانی مانند بهار زندگی است و شبیه یک رویا که سرشار از زیبایی و شور و شوق است. اما مانند گل، هر دولتی و حالتی نیز نمیتواند مدت زیادی پایدار بماند و به سرعت تحت تأثیر تغییرات محیطی قرار میگیرد، مانند بازیچهای که به دست باد میچرخد.
هوش مصنوعی: در کنار چشمهای، شهریار به لطافت و زیبایی آن جلوهای را دید و در موردش سخن گفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# «به شرطِ آنکه» صحیح است
که به غلط «به شرط، آنکه» خوانش شده است
خداوندا بدین مایه بکردم برتو استادی
نه زان گفتم من این کز تو پدر را نیست آزادی
تو اندر خدمت سلطان مثل با جنبش بادی
فزونتر کو ترا فرمود هرگز پای ننهادی
به خدمت کردن بسیار داد خویشتن دادی
[...]
خدایا بر جهانم کام و فرمان روان دادی
بمدح و آفرین من زبان خلق بگشادی
ز دشمن کین من جستی ز دولت داد من دادی
بدان کز من نبیند کس بلا و رنج آزادی
بمستی و بهشیاری بخواندن دل مرا دادی
[...]
مرا رمزی عجب نازل شد از تعالیم ِ استادی
که سقفِ معرفت را ساختم زان نغز بنیادی
تعالی ربنا تا در چه حیرت بوده ام ز اول
به خود بر هم ز خود ظلمی همی کردیم و بی دادی
شنیدی حارث مْرَّه چه دید از خویشتن بینی
[...]
به رخ چون ماه تابانی به قد چون سرو آزادی
چنین نبود بنی آدم یقینم کز پری زادی
تویی آزاد سرو ما به جوی خلد بر رسته
شدیم از جان تو را بنده نمیخواهیم آزادی
بده دادم نگارینا ز روز وصل خود یک شب
[...]
چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی
غباری را فراهم کردهام در دامن بادی
به خاک افتادهام اما غرور شعله خویان را
کفی خاکسترم از آرمیدن میدهد یادی
مباش ای مژدهٔ وصل از علاج گریهام غافل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.