هردم چو توپ میزندم پشت پای وای
کس پیش پای طفل نیفتد که وای وای
در پای سرو دست نگیرند از کسی
آنجا چه بیکسی که بیفتد ز پای وای
دیر آشناتر از تو ندیدم ولی چه سود
بیگانه گشتی ای مه دیرآشنای وای
در دامنت گریستن سازم آرزوست
تا سر کنم نوای دل بینوای وای
سوز دلم حکایت ساز تو میکند
لب بر لبم بنه که برآرم چو نای وای
از سوز هجر نالهٔ من زار زار شد
با شوق وصل گریهٔ من هایهای وای
«من پروراندمت که تو با این بها شدی»
گم کردی ای متاع محبت بهای وای
آخر سزای خدمت دیرین من حبیب
این شد که بشنوم سخن ناسزای وای
جز نیک و بد به جای نماند چه میکنی
نه عشق من نه حسن تو ماند به جای وای
ای کاش وای وای منش مهربان کند
گر مهربان نشد چه کنم ای خدای وای
من شهریار کشور عشقم گدای تو
ای پادشاه حسن مرنجان گدای وای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاوی احساسات عمیق عشق و غم است. شاعر از تنهایی و درد جدایی میگوید و به یادآوری دردهایش از فقدان عشق میپردازد. او دوستش را دیرآشنا میداند که به بیگانگی تبدیل شده و آرزوی بازگشت محبتش را دارد. شاعر به سوز دل و گریههایش اشاره میکند و حسرت میخورد که عشق و زیبایی در زندگیاش باقی نمانده است. در نهایت، او خود را شهریار عشق و معشوقش را پادشاه حسن میخواند و از او میخواهد که مهربان باشد.
هوش مصنوعی: هر لحظه که صدای من بلند میشود، به یاد دیگران بیفتید و از ناراحتیهای زندگی نترسید. نگذارید کسی در مسیر زندگی کودکانه شما دچار دردسر شود.
هوش مصنوعی: در زیر سایهی درخت سرو، کسی به کمک دیگران نمیآید. چه بسا که در آنجا بیکسی وجود دارد که اگر زمین بیفتد، کسی به فریادش نمیرسد.
هوش مصنوعی: من هیچکس را مانند تو که اینقدر دیر با او آشنا شدم، ندیدهام، اما افسوس که تو اکنون غریبه شدهای، ای ماهی که دیر به من آشنایی.
هوش مصنوعی: آرزو دارم که در دامن تو بگریم تا بتوانم صدای دلم را که بیصداست، به پایان برسانم.
هوش مصنوعی: آتش دل من داستان تو را بازگو میکند. لبهایت را بر هم فشار بده که من صدای واویلا را مانند نای بیرون میآورم.
هوش مصنوعی: از درد جدایی ناله و زار زار من بلند شد، و با اشتیاق دیدار، گریهام به شدت افزایش یافت.
هوش مصنوعی: من تو را پرورش دادم تا به ارزش و بها برسی، اما تو ای عزیز، ارزش واقعی محبت را فراموش کردهای.
هوش مصنوعی: در نهایت، نتیجه خدمتهای طولانیام به دوست این شد که صحبتهای ناخوشایند و بیاحترامی را بشنوم.
هوش مصنوعی: جز خوبی و بدی چیزی باقی نمانده است. چه فایدهای دارد که نه عشق من باقی مانده و نه زیبایی تو؟ افسوس!
هوش مصنوعی: ای کاش که آن معشوقم مهربان شود. اگر نبود، نمیدانم چه باید بکنم، ای خدای من.
هوش مصنوعی: من فرمانروای عشق هستم و در برابر زیبایی تو به عنوان گدا ایستادهام. ای پادشاه زیبایی، مرا دلسرد نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.