گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

لبریز خنده است چمن از هوای گل

می خور که پایتخت نشاط است پای گل

دیوانه را هوای جنون باغ دلگشاست

گرید به جای باده و خندد به جای گل

هر جا که هست در نظرم جلوه می کند

گه در لباس شعله و گه در قبای گل

یکدسته گل ز رنگ حنا هم نبسته ای

دانسته ای که چیست مگر مدعای گل

بیهوشیم ز میکده سایه گل است

گویا سری کشیده نگاهت به پای گل

هر چند جلوه گلم از هوش می برد

داغم که رنگ و بوی که شد آشنای گل

در دیده اسیر خلد خارهای رشک

گر در نظر خیال تو آید به پای گل