بلبل گشاده کرد زبان بر ثنای گل
معشوق بلبل است رخ دلگشای گل
هر شب ز شام تا به سحر ساحری کنیم
من در ثنای بلبل و او در ثنای گل
معزول گشت ساقی و منسوخ شد سماع
این از نوای بلبل و آن از لقای گل
در زیر شکر و منتم از گوش و چشم خود
گاه از برای بلبل و گاه از برای گل
دارم درین خوای خوش و باد گل فشان
درسر نشاط باده و در دل هوای گل
وقت گل است خیز بیار ای گل ببار
زان مه که هست گونه ای از آشنای گل
داد نشاط و عشرت و انصاف عمر و عیش
بستان ز گل که دیر نماند بقای گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و زیبایی میپردازد و ارتباط بین بلبل و گل را شرح میدهد. بلبل به ستایش گل، که معشوق اوست، مشغول است و هر شب را در وصف یکدیگر سپری میکند. ساقی و سماع فراموش شدهاند زیرا صدای بلبل و زیبایی گل همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است. شاعر از لذتهای زندگی و خوشیهای آن سخن میگوید و بر اهمیت زمان و زیبایی گل تاکید میکند که عمر کوتاهی دارد. در نهایت، شاعر دعوت به شادی و استفاده از زیباییهای زندگی میکند، زیرا زیباییها زودگذرند.
هوش مصنوعی: بلبل زبانی گشود تا از محبوبش، گل، تعریف کند؛ گل نیز با زیبایی دلنشینش همه را مسحور میکند.
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح با همدیگر جادو میکنیم؛ من از بلبل تعریف میکنم و او از گل.
هوش مصنوعی: ساقی دیگر از کار افتاده و آوازهای شاد زندگی به پایان رسیده است؛ این احساس ناشی از نغمههای بلبل و آن نیز از دیدار گل است.
هوش مصنوعی: زیر ظواهر رنگین و شیرین عشق، گاه به خاطر بلبل و گاه به خاطر گل، به گوش و چشم خود توجه میکنم.
هوش مصنوعی: در خواب خوشی هستم و با نسیم خوشی که عطر گلها را پخش میکند، در سرم نشاط نوشیدن شراب و در دلم آرزوی گلهاست.
هوش مصنوعی: زمان شکوفایی و زیبایی است، بیا و احساس خود را ابراز کن ای گل! از آن ماه که چهرهای مشابه گل دارد، الهام بگير.
هوش مصنوعی: گل را از باغ بچین و از زندگی لذت ببر، زیرا عمر و شادی به سرعت میگذرد و دوام گل نیز طولانی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبل ز شاخِ سرو چو بر زد نوایِ گل
بر دست گیر باده و بنشین به پایِ گل
نوروز کنجِ خانه گرفتن دریغِ می
پهلوی خار حیفِ عظیم است جایِ گل
فرهاد خوانده ای که چه کرد از هوایِ دل
[...]
تا بر چمن فتاد فروغ لقای گل
سر می نهد بنفشه غمگین به پای گل
لبریز خنده است چمن از هوای گل
می خور که پایتخت نشاط است پای گل
دیوانه را هوای جنون باغ دلگشاست
گرید به جای باده و خندد به جای گل
هر جا که هست در نظرم جلوه می کند
[...]
بر سر زدیم لالهٔ داغی به جای گل
داریم گریه ای که بود خونبهای گل
ما و سرود ناله درد آشنای خوبش
تا کی رسد به خاطر دیر آشنای گل
الفت به ساده لوحی ما خنده می زند
[...]
ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل
جز عندلیب نیست کسی آشنای گل
از گوشهٔ کلاه شکست آفتاب من
رنگ پریده را به هوا از هوای گل
دور از تو چون شوم که نگردد دمی جدا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.