گنجور

 
حزین لاهیجی

بر سر زدیم لالهٔ داغی به جای گل

داریم گریه ای که بود خونبهای گل

ما و سرود ناله درد آشنای خوبش

تا کی رسد به خاطر دیر آشنای گل

الفت به ساده لوحی ما خنده می زند

ما تکیه کرده ایم به عهد و وفای گل

ته جرعهٔ شراب صبوحی کشیده است

از جام غنچهٔ تو، لب دلگشای گل

شرح حدیث ناز و نیاز من است و تو

بلبل ترانه ای که سراید برای گل

دوران به کام ماست که مرغان مست را

خوش دولتی ست سایهٔ بال همای گل

چون ابر نوبهار ز تاراج دی، حزین

گریم به های های که خالی ست جای گل

 
 
 
ادیب صابر

بلبل گشاده کرد زبان بر ثنای گل

معشوق بلبل است رخ دلگشای گل

هر شب ز شام تا به سحر ساحری کنیم

من در ثنای بلبل و او در ثنای گل

معزول گشت ساقی و منسوخ شد سماع

[...]

حکیم نزاری

بلبل ز شاخِ سرو چو بر زد نوایِ گل

بر دست گیر باده و بنشین به پایِ گل

نوروز کنجِ خانه گرفتن دریغِ می

پهلوی خار حیفِ عظیم است جایِ گل

فرهاد خوانده ای که چه کرد از هوایِ دل

[...]

جلال عضد

تا بر چمن فتاد فروغ لقای گل

سر می نهد بنفشه غمگین به پای گل

اسیر شهرستانی

لبریز خنده است چمن از هوای گل

می خور که پایتخت نشاط است پای گل

دیوانه را هوای جنون باغ دلگشاست

گرید به جای باده و خندد به جای گل

هر جا که هست در نظرم جلوه می کند

[...]

سعیدا

ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل

جز عندلیب نیست کسی آشنای گل

از گوشهٔ کلاه شکست آفتاب من

رنگ پریده را به هوا از هوای گل

دور از تو چون شوم که نگردد دمی جدا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه