بر سر زدیم لالهٔ داغی به جای گل
داریم گریه ای که بود خونبهای گل
ما و سرود ناله درد آشنای خوبش
تا کی رسد به خاطر دیر آشنای گل
الفت به ساده لوحی ما خنده می زند
ما تکیه کرده ایم به عهد و وفای گل
ته جرعهٔ شراب صبوحی کشیده است
از جام غنچهٔ تو، لب دلگشای گل
شرح حدیث ناز و نیاز من است و تو
بلبل ترانه ای که سراید برای گل
دوران به کام ماست که مرغان مست را
خوش دولتی ست سایهٔ بال همای گل
چون ابر نوبهار ز تاراج دی، حزین
گریم به های های که خالی ست جای گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساساتی عمیق درباره عشق و فقدان میپردازد. شاعر به تازگی داغی را به جای گل تجربه کرده و در حالی که گریه میکند، یادآور میشود که خونبهای این گل از بین رفته است. او به سرود نالهاش و درد دل با محبوبش اشاره میکند و از طولانی شدن این فاصله گلایه دارد. در این میان، عشقش را سادهلوحانه میداند و به وفای گل تکیه کرده است. همچنین، شاعر به بادهگساری و لذت از زیباییهای گل اشاره میکند و آن را شاهدی بر عشق و ناز و نیاز خود میداند. در نهایت، او با اشاره به خوشیهای زندگی و سایه بال همای گل، خاطرات شیرینش را زنده کرده و بر فقدان گل گریه میکند.
هوش مصنوعی: ما به جای گل، لالهای سوخته و داغ گذاشتهایم و گریهای داریم که نشاندهندهی بهایی است که برای گل پرداخت شده.
هوش مصنوعی: ما و غم و نالههایی که از آشنایی با دردهای او میزنیم، تا کی میتواند به یاد ما بیفتد که مدتهاست با زیبایی گل آشنا هستیم؟
هوش مصنوعی: دوستی و محبت ما به سادگی و بیپیرایگیمان میخندد، و ما بر صداقت و وفای در دوستیمان تکیه کردهایم، همچون گل که به زیبایی و وفاداریاش معروف است.
هوش مصنوعی: گروهی از شراب صبحگاهی در جام گلها، لبخند دلنشین و خوشایند تو را نوشیدهاند.
هوش مصنوعی: من در حال بیان داستان عشق و دلربایی هستم و تو همچون بلبل هستی که برای گل، شعر و نغمه میخواند.
هوش مصنوعی: دوران برای ما خوشایند و مناسب است، زیرا پرندگان خوشحال و شاداب در سایهٔ بال مرغی مانند همای گل زندگی میکنند که خوشبختی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: همانطور که ابرهای بهاری بعد از آسیب و تخریب دی به زمین میبارند، من هم از دلتنگی و اندوه به شدت گریه میکنم زیرا جایی برای گلها خالی و غمانگیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبل گشاده کرد زبان بر ثنای گل
معشوق بلبل است رخ دلگشای گل
هر شب ز شام تا به سحر ساحری کنیم
من در ثنای بلبل و او در ثنای گل
معزول گشت ساقی و منسوخ شد سماع
[...]
بلبل ز شاخِ سرو چو بر زد نوایِ گل
بر دست گیر باده و بنشین به پایِ گل
نوروز کنجِ خانه گرفتن دریغِ می
پهلوی خار حیفِ عظیم است جایِ گل
فرهاد خوانده ای که چه کرد از هوایِ دل
[...]
تا بر چمن فتاد فروغ لقای گل
سر می نهد بنفشه غمگین به پای گل
لبریز خنده است چمن از هوای گل
می خور که پایتخت نشاط است پای گل
دیوانه را هوای جنون باغ دلگشاست
گرید به جای باده و خندد به جای گل
هر جا که هست در نظرم جلوه می کند
[...]
ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل
جز عندلیب نیست کسی آشنای گل
از گوشهٔ کلاه شکست آفتاب من
رنگ پریده را به هوا از هوای گل
دور از تو چون شوم که نگردد دمی جدا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.