سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگر
چون گل رعنا که دارد هر طرف روی دگر
هر که دارد روی دل در قبله دیدار او
سهو باشد سجده در محراب ابروی دگر
در طریق دوستی، ثابت قدم چون خاک باش
چون صبا تا چند هر دم بر سر کوی دگر
جان بیمار مرا تاب شکیبایی نماند
ای طبیب، ار عاقلی، جز صبر داروی دگر
پند گویا، بیش از اینم در صف طاعت مخوان
زشت باشد روی در محراب و دل سوی دگر
موسم نوروز و من در کنج تنهایی اسیر
هر کسی در سایه سرو و لب جوی دگر
گر دل شاهی به دشنامی بجویی دور نیست
زان که همچون او نمیبینم دعاگوی دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میکشد روی دلم هر دم به مهروی دگر
چون کنم با یک دلی هر گوشه دلجوی دگر
عهد کردم با خدای خود که جز ابروی دوست
سجده گاه خود نسازم طاق ابروی دگر
شد مشام جان معطر از شمیم روی دوست
[...]
حاش لله! کز رخت چشم افگنم سوی دگر
خوش نمی آید بجز روی توام روی دگر
تازه گلهای چمن خوشرنگ و خوشبویند، لیک
گل رخ ما رنگ دیگر دارد و بوی دگر
زینت آن روی نیکو خال بس، خط، گو: مباش
[...]
چند روزی می دهم دل رابه دلجوی دگر
می کنم محراب خود از طاق ابروی دگر
گرچه اوراق دل من قابل شیرازه نیست
می کنم شیرازه اش از تار گیسوی دگر
گرچه از ریحان جنت میچکد آب حیات
[...]
چون تواند دم ز آزادی زدن آنکس که یار
هر زمانش میکشد در بند گیسوی دگر
من به یک رو چون شوم قانع که حسنِ روی او
مینماید هردم از هر رو مرا روی دگر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.