سرو ما را هر زمان دل میکشد سوی دگر
چون گل رعنا که دارد هر طرف روی دگر
هر که دارد روی دل در قبله دیدار او
سهو باشد سجده در محراب ابروی دگر
در طریق دوستی، ثابت قدم چون خاک باش
چون صبا تا چند هر دم بر سر کوی دگر
جان بیمار مرا تاب شکیبایی نماند
ای طبیب، ار عاقلی، جز صبر داروی دگر
پند گویا، بیش از اینم در صف طاعت مخوان
زشت باشد روی در محراب و دل سوی دگر
موسم نوروز و من در کنج تنهایی اسیر
هر کسی در سایه سرو و لب جوی دگر
گر دل شاهی به دشنامی بجویی دور نیست
زان که همچون او نمیبینم دعاگوی دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تغییرات و بیثباتی دل میپردازد و اشاره میکند که همچون گل زیبا که هر طرف متفاوت است، دل انسان نیز به سمتهای مختلف کشیده میشود. او بیان میکند که تنها کسی که به معشوق دلبسته باشد، سجده در جای دیگری خطاست. شاعر تأکید میکند باید در دوستی ثابتقدم و صبور بود و از بیصبری دوری کرد. همچنین، او از تنهایی و گرفته بودن حال خود در زمان نوروز مینالد و میگوید که آرزوی دلهای بزرگ تنها در کلام دشنام نیست بلکه دعا و دوستی برای او اهمیتی بیشتر دارد. به طور کلی، شعر تأکیدی بر وفاداری، صبر و جستجوی عشق حقیقی دارد.
هوش مصنوعی: سرو ما همیشه دلها را به طرفی دیگر میکشاند، مانند گلی زیبا که در هر سمت چهرهای متفاوت دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که روی محبوبش را در قبله دیدار ببیند، اگر به جای او در جایی دیگر سجده کند، دون از حقیقت است.
هوش مصنوعی: در راه دوستی، باید مانند خاک مستحکم و پایدار باشی و مانند باد منحرف نشوی که هر لحظه به سوی کوی دیگری بروی.
هوش مصنوعی: جان بیمار من دیگر طاقت صبر را ندارد، ای پزشک! اگر عاقلی، غیر از صبر، درمان دیگری نداریم.
هوش مصنوعی: بیش از این در صف فرمانبری از من چیزی نگو، زیرا زشت است که چهرهات در مقابل خدا باشد و دلت به سمت چیز دیگری معطوف باشد.
هوش مصنوعی: در فصل نوروز، من در گوشهای از تنهایی خود محصور هستم، در حالی که دیگران در کنار درختهای سرو و در کنار جوی آب به خوشی مشغولند.
هوش مصنوعی: اگر دل پادشاهی را با دشنامی بیازاری، دور از انتظار نیست؛ زیرا همچون او، کسی را دعاگوی دیگر نمیبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میکشد روی دلم هر دم به مهروی دگر
چون کنم با یک دلی هر گوشه دلجوی دگر
عهد کردم با خدای خود که جز ابروی دوست
سجده گاه خود نسازم طاق ابروی دگر
شد مشام جان معطر از شمیم روی دوست
[...]
حاش لله! کز رخت چشم افگنم سوی دگر
خوش نمی آید بجز روی توام روی دگر
تازه گلهای چمن خوشرنگ و خوشبویند، لیک
گل رخ ما رنگ دیگر دارد و بوی دگر
زینت آن روی نیکو خال بس، خط، گو: مباش
[...]
چند روزی می دهم دل رابه دلجوی دگر
می کنم محراب خود از طاق ابروی دگر
گرچه اوراق دل من قابل شیرازه نیست
می کنم شیرازه اش از تار گیسوی دگر
گرچه از ریحان جنت میچکد آب حیات
[...]
چون تواند دم ز آزادی زدن آنکس که یار
هر زمانش میکشد در بند گیسوی دگر
من به یک رو چون شوم قانع که حسنِ روی او
مینماید هردم از هر رو مرا روی دگر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.